ماجرای یک خیط شدگی جگرخراش
سلحشوری و شور و شر از همان ساعات اولیه انتشار خبر شهادت مردی در تاریکی به تک تک صاحبان قلب و شعور تسری پیدا کرد
مردی که در تاریکی توی روشنایی خیره کننده آتش خود سوخت همان ساعات پیامی به طور خصوصی به قلب هر کسی که قلبی داشت مخابره کرده بود....هر کسی می گفت : او منم! من اویم!
روشنایی پیشانی ها را تابنده کرده بود اما نمی دانم چه شد که پیشانی های درخشان را گلی دود آلود گرفت!
ماجرا به گل گرفتگی سر ها و دلها ختم شد! ماجرا به جدالی غمبار بین طالبان زندگی و شاهدان مرگ کشیده شد. حادثه ای سیاه سوزاننده و در هم کوبنده!
عموم ملت گفتند
کاری نداریم کی آمد و کی رفت....کی گفت و کی به فکر افتاد و کی ....
حاصل هر چه گفتند و شنیدیم و خوانده ایم چه شد
معمای اصلی این است که این چیست ...و توی روزی ما فلک زده ها چرا وول می خورد؟
چرااااااااااااااااااااااااااااااچراااااااااااااااااااااااااچرااااااااااااااااااااااااااا
- ۹۸/۱۰/۲۵
میفرماید: الم ـ احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون: آیا مردم پنداشتهاند که با گفتن این که ایمان آوردیم رها میشوند و هرگز مورد آزمایش قرار نمیگیرند؟
و لقد فتنا الذین من قبلهم فلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین
امید وارم جزو کاذبین نبوده باشم.