تصادف کردیم
یعنی چپ کردیم
شیشه پشت ماشین کامل و شیک آمد پائین و ظاهرا من ازاین محل پرت شده ام هفت متری کناره ی بلوار
باد عضو جنبش زن زندگی است روسریم را معلوم نیست برده است کجا
موهایم لای میله های برانکار گیر می کند
تو رو خدا دست روی دلم نزارید
به آمبولانس بگو من خوبم اینقدر دست اندازها را تند رد نکند...دلم می ترکد
اینها می گویند باید سونو بدهم
خانم دکتر می گوید مایع آزاد توی شکم زیاد است
از همینجا زنگ می زند به دو جا
اتاق عمل را آماده کنید
به من می گوید دختر جان گروه خونیت چیست
AB+
به بانک خون هم زنگ بزن بگو هر چی خون دارید بیارید اتاق عمل
همه چیز همین وسط چیده شده است هیچ دنگ و فنگی نیست
هم بلوار
هم خاک و خار کنارش
هم آمبولانس
هم پروب سونوگرافی
هم چراغهای معروف و بزرگ اتاق عمل
هیچ چیز از هیچ چیز دور نیست
همه این بساط چیده شده است برای من
امشب چه شبییییییست ؟ شب حیات است امشب
می گوید اصلا نترس پنج تا صلوات بفرست
نمی فرستم به جایش چهره تو را که هنوز ندیده ام اما این همه مشتاق دیدنش هستم تصور می کنم
و به خواب شیرین بیهوشی فرو می روم
سه ساعت بعد هنوز امشب است و از آنجا که خیلی فضولم توی شرح عملم که دست دکتر است سرک می کشم:
اسپلین خارج شد...
هزار و پانصد سی سی لخته با ساکشن خارج شد
هماتوم کبد و ریه قابل توجه
مزو کلون ترمیم شد
...
دکتر که می بیند دارم نوشته روی تختم را می خوانم شرح حالم را بلند می کند و می گووید
بیمار منتقل به
آی سی یو
ای دل غافل
قرار بود تو را ببینم
حالا سر از
آی
سی
یو
در آورده ام
مسکنها اثراتشان را از تنم برمیدارند
چاقو خورده ام ....چه خوب می شد تو سراغم بیایی...من اینجا هستم
توی
I
see
you
ای نامرد بیا به دیدنم بیا
i
see
you
مطمئن باش یه روز می بینمت ...یه روز می بینمت