حنین

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک .....چون عاقبت کار چنین خواهد بود

حنین

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک .....چون عاقبت کار چنین خواهد بود

بایگانی
آخرین مطالب

۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

از غربی ها داشتم کاملا به صورت خودجوش و داوطلبانه می آموختم که قضاوت نکنم.  کسی لگدم کرد، قضاوتش نکنم....کسی خودش را زنش را بچه اش را و یا حقی را لگد کرد باز هم قضاوتش نکنم....غیر از کسان، حوادث و وقایع و فجایع هم هر از گاهی به معرض قضاوت انسان در می آیند و آدم ناخواسته مثل اینکه از وقوع وقایع جایی توی فکرش خارش گرفته باشد، درباره این ها قضاوت می کند، من باب رفع خارش  حد اقل!

یکی از قضاوت برانگیزترن ماجراها حوادث منجر به فوت انسانهاست ....

قضاوتها هم حول و حوش این که چرا این اتفاق افتاد؟ چرا منجر به فوت شد؟ می گذرد...قضاوتها بیرحمانه و یا بالعکس ماله کشانه در صدد یافتن مقصر و یا مخفی کردن اوست!

اما این قضاوتها خیلی طولانی میی شوند، گاهی موضع انسان در برابر این حوادث که لقب عزادار را به انسان اعطا می کنند (مثلا زن، شوهر خواهر برادر پدر مادر و یا فرزند انسان را در کام می کشند) مسیر زندگی را عوض می کند و گاهی مسیر زندگی قاضی حادثه از مسیر زندگی قربانی حادثه بیشتر تغییر می کند، و این آن چیزی است که باعث می شود کسی مثل من بیاید و اینجا چیزی بنویسد:

قضاوت ما در برابر حادثه ای که بچه های کوچک خواهرمان را بی مادر کرد، و سپس تصمیم و موضعی که در اندیشه و عمل ، می گیریم....بخش فاعلی وجود ماست در برابر انفعال حادثه ...این عرصه ماست...و در این عرصه خیلی هنرها می شود به خرج داد.....

مهمانی داشتم که چندروزی بود کودکی از اقوام خیلی نزدیکش را در یک حادثه رانندگی از دست داده بود و تمام زندگیش شده بود راهی برای تسلی دادن به مادر آن کودک...تمام وقت درباره همین حرف میزد....نزدیک آخرهای شب نشینی آمد گفت ...راستش چندماه پیش خواهرم را هم در حادثه ای از دست دادم و الان سه بچه بی مادرش در خانه به حال خود رها شده اند و روز و شبشان به بهانه گیری و سر بر زمین و زمان کوفتن می گذرد!

دیدم این که حادثه به مراتب بدتری است.....دیدم گوینده خیلی زندگیش رنگ این حوادث را گرفته است...وارد دالان روحیه اش شدم، دیدم در دنیایی به کلی متفاوت از من زندگی می کند....دیدم آن جا هم سرزمین مهمی است و باید سفرنامه ای از آنجا نوشت برای کسانی که نمی دانند آنجا کجاست...آنجایی که هر آن ماشینی امیدها و دل بستگی های تو را زیر می کند...آنجا که ثانیه ای ابدیت را رقم می زند...آنجا که تمام خشونت و خودکامگی مدرن، تمام ظرافت و عشق و زیبایی را زیر می کند.....و بعد غم می ماند برای قرمز کردن آسمان قیامت....قیامتی که زلزله حادثه درست کرده است...تمام کسانی را که ذائقه طبعشان برای تلخ و ترش زیر و رو کننده حوادث لک زده است دعوت می کنم که بیایند و صحنه سرخ شدن آسمان مانند ورده کالدهان را ببینند. همه آنها که دلشان تکان می خواد و از یکنواختی دوری میکنند بیایند و این صحنه را خوب به خاطر بسپارند و یادشان باشد که علی رغم زلزله هایی که وانفسای انسان را و فرار انسان را برمی انگیزاند، وجود داشتن خیلی مهم و بامزه است و به خاطر این وجود باید از خدا تشکر کرد.

به قول خواهر امام حسین...علی رغم مصائب وجود داشتن را هنوز عشق است که جز زیبایی نیست حالا که به عین خداست..... این هم به قول خود امام حسین : هونا علی لانه بعین ا...

  • سویدا