عرق
تو دری مچد، دلی من دسد
نه میشد کندد، نه میشد بسد
روزی عاشورا، عرقی جلفای
نه میشد خوردد، نه میشد نسد
إِلَهِی عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الْآثَارِ وَ تَنَقُّلاتِ الْأَطْوَارِ أَنَّ مُرَادَکَ مِنِّی أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَیَّ فِی
کُلِّ شَیْءٍ حَتَّى لا أَجْهَلَکَ فِی شَیْءٍ.
خدایا! متوجه شدهام که مراد تو از بهپاداشتن حوادث گوناگون و تغییرات موجود،(تصادف ...طحال...ترور..آرمان...اکباتان....فریدالدین..ایمان...و حتی خود عرفان)
آن
است که خود را در همهچیز به من بشناسی تا آنکه از هیچ جهت به تو جاهل
نباشم، و تو را با همة اسماءات بشناسم و با همة اسماءات عبادت کنم.
اما من در همه چیز به تو و خودم تیرگی روا میدارم...
من را به من وامگذار
که تنها از خودم میترسم
میفرماید.. زن و عطر و نماز
...دیگری گفته است.....در زن و شراب حقیقت است
دیگری ...درد را برای حقیقت رسانای خوبی توصیف کرده است
آن وقت کسی که برنامه ام با تو ....درباره اوست؛
کسی که از جامهای درد خوب چشیده همه آنچه را که گفته اند و خواهند گفت جمع زده است در این جمله:
"من تو را در همه چیز خواهم شناخت"
شبیه شده به حرفی که از مروجی شنیدم:
درجات که برای تعالی باید طی کنیم همانا " روح انسانها "هستند
بنابراین برای بالاتر رفتن..
از پله روح همدیگر باید بالا برویم....و البته خودشان روحی که باید از طریق آن روح ادامه مسیر بدهیم را تعیین می کنند و سر راه انسان قرار میدهند.....
خدا کند اشتباه نکرده باشم
- ۰۱/۰۸/۱۴