حنین

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک .....چون عاقبت کار چنین خواهد بود

حنین

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک .....چون عاقبت کار چنین خواهد بود

بایگانی
آخرین مطالب

۹ مطلب در مهر ۱۴۰۱ ثبت شده است

دختر کوچولو آمده در محراب این کلیسا تا با اعترافات راه خودش را باز کند

دختر کوچولو دیشب را با استرس گذرانده تازه فهمیده آرامشی که پسر اول خانواده ، علی ندارد و همیشه نداشته است چه چیز مهمی بوده است 

دختر کوچولو بعنوان مادر علی نه ساله کاری باید بکند مثلا باید با همسرش صحبت کند که کمتر از دست علی و فریادهای ناهنجارش به ستوه بیاید تا علی کمتر توی سیکل معیوب استرس و شب ادراری گیر بیافتد...

بیمارستان میلاد خیلی چیز خوبی است برای عمل کردن علی رویش حساب می کنم..دست تامین اجتماعی درد نکند والا ما ها که توان پرداخت حق بیمه تکمیلی را برای کل خانواده نداریم  باید چه می کردیم؟اما حالا فکر می کنم چیز مهمی را هم از دست ندادیم خدا خیر بدهد به امثال دکتر موسوی که توی میلاد هم عمل می کند.

دیشب می خواستم  قبل از خواب با وضویی قرآنی چیزی ...مثل مرده ای که به گوری می رود به بستر نرفته باشم اما این کار را نکردم...الان اعتراف

صبح نگاه نادرستی به صورت کسی کردم و ضربانم بالا رفت...فقط محض امتحان یکی از دکمه های روح که در جوانی کار می کرد و دیدم ماشالا هنوز هم کار می کند ... بخاطر ورود به این بازی خطرناک الان اعتراف

تصمیم دارم دختر کوچولوی به مرور بهتری باشم 

الان اعتراف ....

شنبه است اداره بخاطر مرخصی هایی که رفته اند خلوت تر است و سکوت  واین برای اعترافات مناسب تر است

وقتی تصمیم به بهتر شدن می گیری به سکوت و نظم احتیاج داری نظم کوچک 

تا تمرکز کنی 

تا از سوداهای بزرگ دست برداری 

تا وارد بازیهای بیهوده ی سیاست باز ها نشوی 

تا امانتی را که به تو سپرده اند محکم بچسبی بجای این که سعی کنی امانتی را که به تو نسپرده اند بقاپی

نه اینکه دست از ایمانم به کشورم برداشته باشم 

اما بازی بیهوده ی آی تو کشتی

نه من نکشتم

از بس پر از جر زنی است من دیگر نیستم

حالا فقط کوشش

اما  شور این کوشش از کجا آمده است؟ 

این بخاطر شناختی است که وامی دارند از خودت داشته باشی 

یک شناخت تازه و نو

شناختی که وقتی همکارت از دست تو عصبانیست 

وقتی فرزندت از راهکارهای تو جواب نگرفته است

وقتی همسرت با زبان بدنش راه حلهای سریع تو را در همه مهلت زندگی مشترک نقد می کند

به دست تو می رسد

شناختی که مثل درد زائیده شدن به تو فشار می آورد و وادارت می کند بیشتر در خودت بکاوی

رضایتی که از خودت داشتی را بریزی دور و آب تازه از چشمه بیاوری سر سماور تا بقلد در دلت تا جوشانده جدید درست کنی 

برای توبه 

بلکم افاقه کند

جوشانده توبه را سر وقت بخور روزی سه بار و در خودت بکاو 

در این چهل ساله عمر دیگر کجاها از دست خودت راضی بوده ای ؟

  • سویدا

باید بر آنچه به دوش ما هست بپردازیم..باید کمر بند را محکم کنیم و  راهی را که زندگی در پیش ما گذاشته است بهتر برویم...

آه که چقدر از همه امکانات خود کم استفاده می کنیم...

از ابر و باد و مه و خورشید و فلک ...

از این همه نظم نظامی در ستون مهره ها و کلیه و کبد..از این همه خون پر هیاهو در قلب و ریه 

از این همه چه بر می آید؟

که به کار ابدیت بیاید؟

نیمی به خواب و عمده ی باقی مانده به کار خوردن و کوشش تدارک کردن خوردنی ها

از ده درصد از همه ی امکانات مان چه توشه ای برای خود بر می گیریم...

وای اگر معلوم شود در فتنه ها شتری بودیم که از همتمان برای سواری گرفتن و از عواطفمان برای دوشیدن شیر منافعشان بهره برده باشند

شتر نباشیم 

شیر باشیم

سلطان اراده و فهم مان 

نگهبان آنچه به ما می رسانند

عایق در برابر رسانه هایی که سم و دروغ به گوشت و خون این همه مبارک ما متصل می کنند...

  • سویدا

تا کی باید اسرا کشته شد و اوین با خمپاره بمبارون شد و 

پلیس تعرض کرد

و نیکا زیر شکنجه کشته شد و 

اینها را شما تولید کنید

ما را 

افکار عمومی را شکنجه کنید

و ما جواب بدهیم؟

و جوابهای ما را مسخره کنید

شرم که ندارید عقل داشته باشید لطفا

پس کی نوبت جواب دادن شما می رسد

برای آن پسر گمنامی که دسته جمعی با سنگ و آجر می زدید

برای نورالدین و هادی که موقع گشت با کلت کمری کشتید

برای سلمان

برای هزاران بی نام و نشان دیگر؟

برای همه ی آنچه زیر پا می گذارید؟

واقعا شرم نمی کنید

شما مسئول همه چیز هستید

شما فرعونید

شما شاهید

مردم هم برده های رسانه ها هستند و البته که ما مقصریم برای از دست دادن اعتمادشان

اما نمی خواهند دست از اعتماد کردن به کسانی که این همه دروغ به خوردشان داده اند بردارند؟ لجبازی تا کجا با عقل خودمان  هم لج بازی می کنیم؟

  • سویدا

قلعه حیوانات جرج اورول رو خوندید قطعا و همین طور لیدی ال از رومن گاری و حتی تربیت اروپایی و خداحافظ گاری کوپر و همین طور شاهکارش سگ سپید 

این مرحومهای نویسنده ترتیبی دادند که من متقاعد شدم

انقلاب کردن بیهوده ترین کار مقدسی هست که جوامع بشری هر ازگاهی سراغش میرن

خانواده تیبو و ۱۹۸۴ هم من را متقاعد کرد بعد از جنگ که شر بزرگه تصلب ایدئولوژیک بد کوفتیه

علی ابن ابیطالب هم در پنج سال حکومتش به من گفت 

حفظ نظام اوجب واجباته به شرطی که عدالت زیر پا نره

و نهایتا باراک اوبامای لعنتی در سرزمین موعود موفق شد من را گول بزنه یا متقاعد کنه که قانون بهترین ابزار سیاست ورزیه

لعنتی طوری با قمه قانون به هفتاد قسمت مساوی تقسیممون کرد ....چین و روسیه را هم سرویس کرد که....

  • سویدا

وحید اشتری و دار و دسته اش به هیچ وجه آدم نظام نیستند که حتی خیلی هم خودش و یارانش بازداشت و محاکمه و حبس و گرفتن عناوین و القاب از بعض دلسوزان نظام را در کارنامه دارند

اما این بنده خدا خودش رفته چهار راه امیر اکرم و در مورد نیکا تحقیقات کرده از هر کی اون دور و بر و توی اون ساختمان حادثه بوده هم تا تونسته شواهد جمع کرده

ویکی پدیا میگه نیکا شاه کرمی توسط عوامل سرکوب گر رژیم ایران تحت شکنجه کشته شده 

بی بی سی میگه ده روزه که توی حبس و شکنجه ست و سرانجام جنازه ش رو در کهریزک به خانواده اش تحویل داده اند و مخفیانه در روستای دور افتاده ای دفن کرده اند که همین رو خاله نیکا هم توئیت می کنه که در روستای دور افتاده دفنش کردند

وحید اشتری در تحقیقاتش به این نکات رسیده:

🔴 گزارش و تحقیق محلی و میدانی وحید اشتری از فوت نیکاشاکرمی

١. این تحلیل سی و پنج قسمت است تا آخر بادقت بخوانید. اکثر شواهد عینی از اهالی محل و ساختمونی هست که نیکاشاکرمی اونجا حادثه براش اتفاق افتاده

۲. ادامه متن رو از زبان وحید اشتری بخوانید

‏۳. من تقریبا وقت گذاشتم و همه مطالب در مورد ‎#نیکا_شاکرمی را خواندم. تقریبا هیچ چیزی نیست که نخوانده باشم یا ندیده باشم. بخاطر دغدغه خودم رفتم آدرس دقیق در محله امیراکرم را هم پیدا کردم. با اهالی ساختمان و برخی همسایه‌ها هم صحبت کردم. قصه این طفل معصوم هیچ ربطی به اعتراضات ندارد.

‏۴. البته اینکه نیکا مثل خیلی از هم سالانش در اعتراضات هم شرکت کرده قطعی است. همسایه‌هایی که با کلانتری محل کیفش را اولین بار باز کرده‌اند می‌گویند در کیفش یک عینک شنا و یک حوله خیس بوده است. عینک شنا را معمولا برای جلوگیری از خوردن ساچمه به چشم و حوله را برای گاز اشک آور می‌برند.

‏۵. ولی من با صحبت اهل محل خیلی زود فهمیدم قصه‌هایی که این چندوقت در مورد بازداشت چند روزه و شکنجه و تعقیب و گریز و چیزهای دیگر نوشته شد مشخصا ساخته ذهن خبرنگاران رسانه‌های فارسی زبان خارج از کشور است. هم همسایه‌ها و هم کسبه محل پیدا شدن جنازه را متعلق به ۳۰ شهریور می‌دانند.

‏۶. یعنی نیکا غروب ۲۹ شهریور در اعتراضات بلوار کشاورز بوده و شب به این ساختمان نیمه کاره در لبافی نژاد که فقط چند پلاک با منزل خاله‌اش فاصله دارد آمده است. نزدیک صبح چند ساعتی روی پشت بام بوده و تعداد زیادی سیگار کشیده است که فیلترهایش باقی است.


‏۷. در این چند ساعت شروع می‌کند به پاک کردن اکانت‌ها در شبکه‌های اجتماعی و احتمالا خاطرات و عکس‌ها و کانتکت ها و چیزهای دیگر. بعد همسایه‌ها نزدیک صبح صدای افتادن یک جسم سنگین در حیات خلوت را می‌شنوند. ساعت‌های متفاوتی را ذکر می‌کنند که خیلی دقیق نیست. بین ۴ تا ۵ و نیم صبح.

‏۸. همسایه طبقه زیر همکف که اولین نفر جنازه را دیده می‌گوید بخاطر بالاتر بودن باغچه از داخل خانه پشت باغچه را نمی‌تواند ببیند. حدود ساعت ۱ ظهر که برای گربه‌های حیاط غذا می‌آورد متوجه جنازه می‌شود و به سایر همسایه‌ها و پلیس فورا زنگ می‌زند.

‏۹. اهالی محل و کسبه ها هم آمدن پلیس و بردن جنازه را متعلق به ظهر ۳۰ شهریور می‌دانند. اینکه رسانه‌های فارسی زبان خارج از کشور گفتند نیکا ۲۹ یا ۳۰ شهریور دستگیر شده و ده روز بازداشت بوده و آنجا شکنجه شده و الباقی داستان رسما با توجه به شهادت اهل محل یک قصه تخیلی می‌نماید.

‏۱۰. برخی ساعتها و تاریخ وقایع و جزئیاتی که برخی خبرگزاری‌های داخلی منتشر کرده‌اند بعضا اختلافاتی با چیزهایی که اهل محل می‌گویند دارد. من در این روایت فقط جزئیات ساعتها و رخ‌دادهایی را می‌نویسم که مستقیما از همسایه‌ای که جنازه را دیده یا به پلیس زنگ زده یا ... شنیدم.

‏۱۱. فیلمی که از ورود نیکا به ساختمان منتشر شد هم برای دقایق اولیه بامداد ۳۰ شهریور است. نیکا در حال تعقیب و گریز نیست و دنبال آدرس جایی می‌گردد که تا حالا به آنجا نرفته است. اول از کوچه عبور می‌کند بعد در تلفن می‌گویند برگرد. به درب خانه هم که می‌رسد درب را برایش باز گذاشته‌اند.

‏۱۲. من با پرس و جو از همسایه‌ها تقریبا مطمئن شدم که زنده از بالا خودش پریده است.
اولا کسی را که زنده باشد و به زور از بالا بیندازند حتما داد و هوار می‌کند و هنگام سقوط جیغ می‌کشد ولی در خودکشی یا اشکالی شبیه به این که طرف با قصد خودش می‌پرد متفاوت است.

‏۱۴. نکته بعد اینکه در تصاویر حیات خلوت مشخص است جای جنازه با نقطه‌ای که به زمین خورده چند وجب فاصله دارد. یعنی طفل معصوم زنده بوده و داشته جان می‌داده. همسایه‌ها مطمئن بودند با پیشانی زمین خورده و جمجمه‌اش کامل له شده ولی جنازه‌اش روی زمین برگشته است.

‏۱۵. روی تصویر جنازه در حیات خلوت دقت کردم‌. بند کتانی‌هایی که پایش بود را دور پاش پیچیده بود ولی این کتانی‌ها در حال تقلا از پایش درآمده بود.
احتمالا برای آن چند لحظه‌ای است که طفل معصوم داشته روی زمین دست و پا می‌زده است.

۱۶. صفحه اینستاگرام خانم آتش شاکرمی خاله نیکا را پیدا کردم. پست‌ها و هایلایت‌های قدیمی‌اش را خواندم (اسکرین شاتها را باز نمی‌توانم ضمیمه کنم) خیلی روشن بارها نوشته که نیکا زیاد با وی دعوا داشته و احتمالا قهر کردن و بی خبری‌شان از همدیگر سابقه داشته است.


‏۱۷. این طفل معصوم مشکلات عاطفی و روحی زیادی داشته است. مادر نیکا ازدواج مجدد داشته و الآن در زندگی دیگری است. با پدرش هم مشکلات زیادی داشته‌اند. پدرش سالها پیش فوت کرده است. بخاطر همین نیکا در تهران با خاله‌اش زندگی می‌کرده و در یک کافی شاپ کار می‌کرده است.

‏۱۸. چندتا فیلم هست که مجریان شبکه‌های فارسی زبان می‌گویند با پدر نیکا صحبت کرده‌اند.
درحالیکه سالهاست این بنده خدا مرحوم شده است.
برای سر و شکل دادن به این قصه دروغ‌های عجیب و غریبی گفته شده که حال و حوصله ذکر تک تک را ندارم. با این سرعت افتضاح نت هم هیچ چیز نمی‌شود ضمیمه کرد‌.

‏۱۹. همسایه‌هایی که با کلانتری کوله را باز کردند می‌گویند شناسنامه و سایر مدارک هویتی وجود نداشته است.
ماموران پلیس چون قفل گوشی که بالا کنار کوله مانده بود را نمی‌توانند باز کنند سعی می‌کنند گوشی را از حالت پرواز در بیاورند که حداقل کسی تماس بگیرد و خبر از دخترک بگیرد که نمی‌شود.

‏۲۰. یکی دو تا از همسایه‌ها با تردید گفتند گوشی نیکا سامسونگ بود. من سرچ کردم ظاهرا سری اس سامسونگ را بدون داشتن رمز حتی از حالت پرواز نمی‌شود درآورد. احتمالا روایت‌شان از این ماجرا غلط نباشد.
ولی خیلی محکم اظهارات خاله نیکا که گفته بود شناسنامه با وی بوده را رد کردند.

‏۲۱. جنازه این دختر نوجوان در پزشکی قانونی قریب یک هفته بدون احراز هویت باقی می‌ماند. خانواده روز ۷ یا ۸ مهر به پزشکی قانونی مراجعه می‌کنند و خیلی زود با مشخصات تطبیق داده می‌شود و جنازه را تحویل‌شان می‌دهند.
اینها با تاریخ دقیق همانموقع در اینستاگرام خاله‌اش نوشته شده و الآن هست.

‏۲۲. آدرس پزشکی قانونی استان تهران در جاده قدیم قم واقع در کهریزک پانصدمتر بعد از درب شرقی بهشت زهرا می‌باشد.
همه افراد برای شناسایی جنازه مفقودین‌ می‌روند آنجا.
ولی در گزارش‌های بی بی سی و اینترنشنال تعمدا فقط اسم کهریزک را به جای پزشکی قانونی می آورند و می‌پرسند سوال اینست؛


‏۲۳. «چرا نیکا در حوالی بلوار کشاورز مفقود شده و در کهریزک به خانواده‌اش تحویل داده شده است؟»
مخاطب بی اطلاع هم به محض شنیدن اسم کهریزک یاد سایر جنایات رخ داده و رسیدگی نشده می‌افتد.
این عقل کل‌ها می‌دانند هرکسی در تهران مفقود شود آنجا باید دنبالش گشت و این کارشان تعمدی است.

۲۴. من با بررسی‌هایی که کردم حس کردم کنش‌های خاله نیکا خیلی عجیب است.
اول فکر کردم شاید بخاطر تحت فشار بودن از طرف خانواده بخاطر داشتن مسئولیت در اتفاق رخ داده و مشکلاتی که مدتها برای این نوجوان وجود داشته سعی می‌کند موضوع را سیاسی کند و یک واکنش عاطفی برای رفع اتهام از خود است.

‏۲۵. بعدتر بدبین‌تر شدم و حس کردم شاید مثل برخی موارد دیگر که ما در ایران شاهدش هستیم از یک اتفاق رخ داده یا حتی ظلم صورت گرفته درحال دوختن کلاهی برای خود یا مهاجرت یا گرفتن پناهندگی است.
مثلا در توییتر آگهی اعلام مفقودی زیاد می‌بینم که خانواده‌ها درخواست شناسایی و ریتوییت دارند

‏۲۶. ولی نمی‌فهمم چرا به جای درخواست از مردم یا ساکنین بلوار کشاورز یا درخواست از رسانه‌ها برای شناسایی دختر نوجوان گمشده در اولین آگهی اعلام مفقودی که در توییتر منتشر کرده باید خبر مفقودی را به زبان انگلیسی برای مخاطب خارجی بنویسد و شماره تماس بدهد که تماس بگیرند.

‏۲۷. خانواده پدر مرحومش با خانواده مادرش بر سر اینکه در آرامستان آنها دفن شود یا در آرامستان اینها اختلاف داشته‌اند. نهایتا نیکا در روستای پدری در کنار پدرش و سایر اقوام‌شان دفن می‌شود.
خاله‌اش همانموقع در مورد این داستان سرایی‌ها در مورد دفن در یک روستای دورافتاده استوری زده است.


‏۲۸. اینکه نیکا آن شب به دعوت چه کسی به آن ساختمان آمده و با کی قرار داشته و چه کسی در را باز گذاشته و تلفنی راهنمایی‌اش می‌کند و چه اتفاقی در آن یکی دو ساعت افتاده را نتوانستم در بیاورم چون همه ۸ نفر ساکن ساختمان در بازداشت‌اند.
ولی یک نکته قابل تامل را در پرس و جوها فهمیدم.

‏۲۹. امروز از دختر یکی از همسایه‌ها که نیکا در حیاط ‌شان افتاده بود یک روایت عجیب شنیدم. این خانواده روز ۲۹ شهریور دو ساعت قبل از آمدن نیکا به ساختمان بغلی، برای شب نشینی رفته‌اند بیرون. حین سوالات دختر همسایه یادش آمد که ساعت ۹ و ۱۰ شب وقتی داشتند از خانه بیرون می‌رفتند ...

‏۳۰. یک جوان از ساختمان با یک کیسه زباله خارج شده و داشته با تلفن صحبت می‌کرده و به آنطرف پشت خط با عباراتی اینچنین نصیحت می‌کرده است. «نکن این کارها را می‌گیرنت، نرو تو این شلوغی‌ها و...»
باتوجه به اینکه نیکا آن‌روز در بلوار کشاورز بوده می‌شود این تماس قابل تامل است.

‏۳۱. اگر روایت این دختر صحت داشته باشد می‌شود حدس زد احتمالا این پسر با نیکا در تماس بوده و آدرس را داده و در را برایش باز گذاشته است.
نمی‌دانم این فرد بین ۸ تا بازداشتی است یا نه ولی اینها چهره آن پسر را اصلا یادشان نبود.
ولی اگر دوریین را چک کنند فکر می‌کنم خودش کلید ماجراست.

‏۳۲. الغرض حرف خیلی زیاد است. نمی‌دانم موضوع فوت این دختر نوجوان عاشقانه است عاطفی است یا خانوادگی است.
حتی مطمئن نیستم در آن ساختمان چه اتفاقی رخ داده و ماجرا خودکشی است یا قتل یا هرچیز دیگر.
ولی از چیزی که مطمئنم داستانی که در فجازی ساخته شده هیچ نسبتی با مرگ تلخ این دختر ندارد.

‏۳۳. راستی موضوع تجاوز یا تعرض البته نیاز به آزمایش پزشکی دارد.
ولی من چون یک سناریوی دیگر را حدس می‌زدم سعی کردم با یک مرد میانسال همسایه که از ساعت ۱۳ بعنوان اولین نفر با تماس خودش را به آنجا رسانده و تا ساعت ۲۰ که آمبولانس پزشکی قانونی آمده بالای سر نیکا بوده حرف بزنم.

‏۳۴. می‌خواستم در مورد احتمال تجاوز یا تعرض بپرسم.
بخاطر اینکه شنیدم حدود ۷ ساعت بالاسر نیکا بوده و به تیم‌های مختلف و کارشناسانی که آمده‌اند و رفته‌اند کمک کرده است و بدن عریان نیکا را در تمام بررسی‌های در صحنه دیده است.

‏۳۵. در مورد علائم ظاهری تعرض یا تجاوز مثل پاره شدن یا کشیدن جایی از لباس‌ها یا باقیماندن جای چنگ و خراشیدگی و درگیری روی بدن نیکا خیلی محکم گفت مطلقا هیچ چیزی وجود نداشت. شکل داخل شدن نیکا به ساختمان هم مدلی نیست که از تهش تجاوز دربیاید.

‏البته این‌ حرف‌ها سند نیست و نمی‌شود به بررسی ظاهری اعتماد کرد. ولی چون موضوع تعرض فعلا سند ندارد دامن نزنید و با قلب خانواده داغدار بازی نکنید بهتر است.
اینهم از کثافت‌کاری رسانه‌های فارسی زبان برای احساسی‌تر کردن ماجراست.
اینها دنبال پروژه خودشان‌اند دلشان برای هیچکس نمی‌سوزد.
وحیداشتری

  • سویدا

سلام

اگر قابل باشم پیام شما را دریافت کردم

با شما هستم که از ما بیزارید و ما را دشمن خود میشمارید

با شما هم هستم که همه ی امر از شماست ای حضرت صاحب امر

پیام مفصل گوشت برتن آب کن شما این است

شاید انقدر که فحشها می گویند و بیزاران .....بد نباشییم

اما هرگز هرگز انقدری که باید خوب نییستیم

اما قسم به خون خوبان سعی خودمان را خواهیم کرد

دشمن بداند

دوست دعا کند 

لطفا

  • سویدا

بله پریروز دانشگاه تهران بساط خوف و خطر و اشک آور و گلوله بود

دیروز دانشگاه شریف

امروز هم نوبت امیرکبیر است

الهی شکر انقدری دانشگاه داریم که تا 22 بهمن....

طراحی وجود دارد...طرح انقلاب را و طراحش را یکجا می خرم

شریف را به گواهی شاهد عینی از ظهر تا یک شب در محوطه بوده و از امنیتی ها کتک هم خورده روایت می کنم

اولش تجمع دو هزارنفریست توی محوطه 

استاد و دانشجو

بعد فحشهای اهدای عضو نثار نفر اول مملکت .. ... انواع مرگ بر نثار آن چیزی که برایش خیلی مرده بودیم در دهه های گذشته

از شنیدن این فحشها در فضای دانشگاه آن هم به طور دسته جمعی، از استاد و دانشجو اصلا نمی شود مور مورت نشود

بعد امنیتی ها به سفارش حراست یا بی سفارشش چندتایی ون پر می کنند می برند دم دانشگاه علم و صنعت خالی می کنند؟ 

ماذا فازا؟

من هم مدام با شنیدن خبر حضور امنیتی ها به رئیس دانشگاه پیام می دهم که آقای دکتر توروخدا به قیمت مساله دار شدن خودتون هم که هست امنیتی ها را دور کنید ون ها را دور کنید این باعث میشه تجمعهای بعدی انگیزه و خشم بیشتری داشته باشن...سعه صدر لطفا ...خود آقا گفته بزارید فحش بدن .....

البته خبر نداشتم ونها برده اند دم علم و صنعت خالی کرده اند....نمی دانم بخندم یا گریه کنم

بعد وزیر زلفی علوم میاید تا دانشگاه به او بگوید چرا فحش خورتان ملس نیست

و او هم با دیدن چهره بعضی اساتید نمی تواند کنایه نزند به گذشته شان

مردم هم از بیرون حسابی  سر در اصلی دانشگاه را شلوغ کرده اند به سفارش مصی یا به سفارش نگرانی های خودشان یا.....

لیدرهایی که به گواهی مدیر آموزش همه سه چهار ترم مشروطی دارند و احتمالا باطبی وار دنبال ویزا و اپلای هستند بالاخره موفق می شوند راهی اوبن شوند هشت نفرشان البته

رئیس دانشگاه پای سرویسها ایستاده تا هر که اعتراضش را کرد سوار شود برود خوابگاهش

اما صد و اندی نفر هنوز توی محوطه اند 

بعد مدیر دانشجویی برای معترضین سفارش شام می دهد 

و خودش هم ساعت یک و ربع به خانه می رسد

آره دوست عزیز اپوزسیون یا غیر اپوزسیون من 

چمن رسیده به اینجای شعر من

دلم میخواست با تمام خون توی رگم ناز بچه های بدعنق قهرکرده ی مملکتم را انقدر بکشم انقدر بکشم که ارضا بشوند که دیگر دلشان نخواهد قهر کنند 

که دوستی برقرار شود 

اما چه خیالی چه خیالی می دانم حوض نقاشی من بی ماهی ست

  • سویدا

برادرم زنگ زد که امروز خودت ...نه خودت هم صلاح نیست شوهرت برود دنبال فاطمه

دانشجونماهای دانشگاه تهران برای امثال دخترت امروز  خطر ناک هستند

چطور شده؟

به چادریها حمله می کنند و اوضاع امنیتیست

خندیدم و گفتم برو برادر من نیم ساعتی هست دخترم تعطیل شده

ولی کمی دلم شور افتاد به مدیرش زنگ زدم

گفت امروز بچه ها فقط دست والدینشان میدهیم

و چه همهمه ای بود

این نیز بگذرد

اما این کشور خیلی وقت است آبستن جنگ داخلیست

"شکاف عقیده و فکر" پرده عصمت جامعه را شکافته است

گرگی خواهد زایید 

به نام جنگ داخلی

دریغ که ایران سوریه شود

  • سویدا

پائیزه و پائیزه  برگ از درخت می ریزه  هوا نشد اصلا سرد  اما زمین شده پر از مرگ 

ابر سیاه و سفید رو آسمونو پوشید اما غیر غصه غیر درد هیچی پائین نبارید

دسته دسته کلاغا میرن به سمت باغا میگن آها جوون پیرمرد آبادی باغ تون فدای قار قار ما 

آتیش بزن چاقو بکش بسوزون از کینه های دورون

شاید شد اون چیزی که شده آرزو تو دلهاتون

.....

بچه ها توی اداره با من سر سنگین هستند من هم پای آمدن نداشتم 

هر کدام از ما فکر می کنیم طرف مقابلمان همانی است که دوست ما را چاقو زده یا دستگیر کرده

در حالی که ما از کومله ها هم بیم داریم آنها فقط به یک چیز فکر می کنند : به دست آوردن قدرت 

اما به هر حال این کینه ی بین من و بغل دستی ام بی مورد است 

ما هنوز هم می توانیم با هم دوست باشیم

آنها که می زنند و می کشند اصلا انسان نیستند چه برسد به این که دوست تو عزیز اپزسیون یا من بخت برگشته ی غیر اپزسیون باشند

اما تو به روایتهای ایران اینترنشنال و بی بی سی چسبیده ای که من را در نظر تو لایق جواب سلام هم نمی دانند

در حالیکه اگر می آمدی این روزها تلوزیون خودی می دیدی که چقدر با تو و دوستان ناراحتت همدلی می شود و این کینه ها آنجا وجود ندارد

  • سویدا