حنین

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک .....چون عاقبت کار چنین خواهد بود

حنین

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک .....چون عاقبت کار چنین خواهد بود

بایگانی
آخرین مطالب

اعترافات و دم نوش توبه

شنبه, ۳۰ مهر ۱۴۰۱، ۰۹:۴۰ ق.ظ

دختر کوچولو آمده در محراب این کلیسا تا با اعترافات راه خودش را باز کند

دختر کوچولو دیشب را با استرس گذرانده تازه فهمیده آرامشی که پسر اول خانواده ، علی ندارد و همیشه نداشته است چه چیز مهمی بوده است 

دختر کوچولو بعنوان مادر علی نه ساله کاری باید بکند مثلا باید با همسرش صحبت کند که کمتر از دست علی و فریادهای ناهنجارش به ستوه بیاید تا علی کمتر توی سیکل معیوب استرس و شب ادراری گیر بیافتد...

بیمارستان میلاد خیلی چیز خوبی است برای عمل کردن علی رویش حساب می کنم..دست تامین اجتماعی درد نکند والا ما ها که توان پرداخت حق بیمه تکمیلی را برای کل خانواده نداریم  باید چه می کردیم؟اما حالا فکر می کنم چیز مهمی را هم از دست ندادیم خدا خیر بدهد به امثال دکتر موسوی که توی میلاد هم عمل می کند.

دیشب می خواستم  قبل از خواب با وضویی قرآنی چیزی ...مثل مرده ای که به گوری می رود به بستر نرفته باشم اما این کار را نکردم...الان اعتراف

صبح نگاه نادرستی به صورت کسی کردم و ضربانم بالا رفت...فقط محض امتحان یکی از دکمه های روح که در جوانی کار می کرد و دیدم ماشالا هنوز هم کار می کند ... بخاطر ورود به این بازی خطرناک الان اعتراف

تصمیم دارم دختر کوچولوی به مرور بهتری باشم 

الان اعتراف ....

شنبه است اداره بخاطر مرخصی هایی که رفته اند خلوت تر است و سکوت  واین برای اعترافات مناسب تر است

وقتی تصمیم به بهتر شدن می گیری به سکوت و نظم احتیاج داری نظم کوچک 

تا تمرکز کنی 

تا از سوداهای بزرگ دست برداری 

تا وارد بازیهای بیهوده ی سیاست باز ها نشوی 

تا امانتی را که به تو سپرده اند محکم بچسبی بجای این که سعی کنی امانتی را که به تو نسپرده اند بقاپی

نه اینکه دست از ایمانم به کشورم برداشته باشم 

اما بازی بیهوده ی آی تو کشتی

نه من نکشتم

از بس پر از جر زنی است من دیگر نیستم

حالا فقط کوشش

اما  شور این کوشش از کجا آمده است؟ 

این بخاطر شناختی است که وامی دارند از خودت داشته باشی 

یک شناخت تازه و نو

شناختی که وقتی همکارت از دست تو عصبانیست 

وقتی فرزندت از راهکارهای تو جواب نگرفته است

وقتی همسرت با زبان بدنش راه حلهای سریع تو را در همه مهلت زندگی مشترک نقد می کند

به دست تو می رسد

شناختی که مثل درد زائیده شدن به تو فشار می آورد و وادارت می کند بیشتر در خودت بکاوی

رضایتی که از خودت داشتی را بریزی دور و آب تازه از چشمه بیاوری سر سماور تا بقلد در دلت تا جوشانده جدید درست کنی 

برای توبه 

بلکم افاقه کند

جوشانده توبه را سر وقت بخور روزی سه بار و در خودت بکاو 

در این چهل ساله عمر دیگر کجاها از دست خودت راضی بوده ای ؟

  • سویدا

نظرات  (۵)

  • آقای همکار
  • دختر کوچولوی پیچیده ای بود. از کلیسا تا قرآن. من که فعلا سر در نیاوردم از ماجرا

    پاسخ:
    کوچک زیباست
    و پیچیده زیباتر

    چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود

    چهل سالگی خطر زیاد داره بپا 

    کشور شما جمهوری اسلامیه

    کشور ما ایرانه

    ما مثل هم نیستیم!

    پاسخ:
    متاسفانه همینطوره
  • آقای همکار
  • شاید 

    میدونم که حتما خبر نداری و میدونم که حتما تکذیب میکنی و نهایتا میفته گردن خود شخص و بقیه، اما من یه سوالی دارم: حفظ نظام اون قدری ارزش داره که دست بکنی تو لباس زیر بچه مردم و به تنش و تشنج و حال بد بندازیش؟ اینم کار امپراتوری رسانه هاست؟ بس کنید! دست از سر مردم بردارید! تا چند نسل باید بکشن از دست شما؟ ۴۳ سال کافی نیست برای ترویج نفرت که بازم اصرار به ادامش دارید؟

    سلامهای هیتلریتون به فرمانده ی درمانده رو هم بهتره غلاف کنید تا بیش از این حال یه ملتی رو بهم نزدید!

    پاسخ:
    https://collega.blog.ir/1401/08/04/%D9%BE%D9%84%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">