کمبود ویتامین
چهارشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۵۹ ق.ظ
ویتامینی باز در بدن اندوهم کم آمده است.
دستم محکم به دستان غم آمده است.
تکرار می کنم خودم را نشخوار می کنم خودم را...
ازآب شور دریا بیمار می کنم خودم را
باید به سوی شعر رفت با جان بر لب آمده مبادا سوی غیر رفت
ترسم بسوزد غیرتی این جان و این لب را بدوزد هیبتی
در تنگنای دل در عمق خستگی
بیچاره ای از خود گدایی می کند تحسین و حال تازه ای
نام تو چیست ای جستجوی کوچکی در دست طفلان هوس همجون عروسکی
هرچند از تو بیتابم و تاب و تبم از آن توست
خودت می دانیم پایان من در دستان توست!
پایان به من دادن کمی اندوه و آهش آن توست
اما نترس از درد من این درد، درد زایمان توست
- ۹۴/۱۱/۰۷