جای تو خالی بود
امروز رفتیم سر مزارت عکس روی سنگ قبرت را مرور کردیم و داستان شیرین آن خانواده ای را مرور کردیم که محض خاطر آنها آسمان و زمین و مردم آفریده شدند. هی خاطره آن روز و آن عبای یمانی را مرور کردیم و هی روی خط و خال گیسو و ابروی تو روی سنگ فبرت دست کشیدیم لبهای فرو بسته ات از روی همان سنگ فبر شروع کردند برای ما راز گفتن و چشمهایت .... انضافا هیچ شعاعی از شهلایی چشمهای تو روی تصویر سنگی ات نتابیده بود ....هی هی هی جای تو خالی بود و چشمهای سرد روی تصویرت رازهای میان لبها را تایید کردند. تایید کردند که باید برای زیر خاک رفتن مثل تویی تاسف خورد....تاسف باید خورد برای آرزوهایی که در سر داشتی و عمرت....نه نه لبهای فرو بسته ات ساکتم می کنند تو راضی هستی ...برای حمع بستن میان این تاسف و آن رضا تنها یک راه وجود دارد« دعا....الهی هر آنچه که از عمر او می کاهی بر جاه او در آسمانها بیافزا و آنجه را روی زمین می جست از فضل تو...به کرمت در آسمانها به او عطا کن و راه رشد را بر او نبند چندان گه با هر صلوات راه را بر دردانه خلفتت کسی که امشب به ما ارزانیش داشتی می شگافی....اللهم صل علی محمد و آل محمد
جای تو خالی بود حانه خودت و میان بچه ها ....
- ۹۷/۰۹/۰۴