هویدا
چهل روزی هست که معمای هویدای عباس میلانی را می خوانم ..کتابی که تنها در زمان خاتمی توانست مجوز چاپ بگیرد و بارها تجدید چاپ شد.
کتاب زهرآلودی که اصلا به زیر چهل ساله ها توصیه نمی کنم. به کسانی که تاریخ معاصر ایران را خوب لمس نکرده اند و نخوانده اند هم...جابجا کنایات زهرآلود است که حواله خمینی و مذهب و خدا شده است. البته شاه هم بی نصیب نمانده است. شاه که از شم پیشگویی های پیامبرانه برخوردار بوده تنها به خاطر استبداد و فساد مالی خاندان سلطنت محکوم به فنا خوانده شده است....اما با این حال درباره هویدا هر چه نوشته از راست و دروغ نمی توانم از این وسوسه نجات پیدا کنم که نگه داشتن هویدا برای ایران بهتر از تیرباران کردنش بود! کما اینکه در مورد خیلی دیگر از قربانیان دادگاه انقلاب این اندیشه ..یا همان وسوسه در من راه پیدا کرده است...گرچه کنش انقلابیون در اعدام کردن این افراد را هم می فهمم انقلاب برای اثبات این که این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست و انقلاب یک انقلاب تمام عیار است و واقعا ورق برگشته است و این نیست که خر همان خر باشد و پالانش عوض شده باشد و خون بچه های مردم توی هفده شهریور و کی و کی تلف نشده است باید نگران قضاوت افکار عمومی می بود..باید دلواپس می بود
و دلم از تخمین غلطی که ممکن است هر آن امامان از امتشان بزنند در شرایط ساده و پیچیده و رنگ به رنگ روزگار ....سخت گرفت..اصلا دلواپس شدم امام امروز من چطوری من را تخمین می زند؟ منی که دلم شدیدا فریاد می خواهد علیه برجام ....علیه آی پی سی..علیه اف ای تی اف علیه سی اف تی ..علیه بتن توی قلب راکتور و بتن توی قلب حمایت از یمن ....آیا امام من از ترس من است که فریاد بر نمی دارد
آیا امام من صبح به صبح که مطبوعات و کتابها را ورق می زند تویش چیزی درباره فریاد های عقیم من و امثال من پیدا می کند؟
زود باشم تا امامم هست کتابم را بنویسم و صدایش بزنم
اما چیزی که الان می خواهم بگویم اصلا این چیزها نیست. کشفی است که با خواندن جزئیات برنامه روزانه هویدا برایم پیدا شده است.
سحر خیزی...هر روز ساعت پنج و نیم
وسواس...روزی دو ساعت حمام و اصلاح( خانه زندگی هویدا هدیه ازدواجش با لیلا بوده آن هم از طرف مادر عروس...که قبل از شروع زندگی دو اتاق توی آن ساخته اند یک حمام و یک اتاق مطالعه برای هویدا)
خواندن مطبوعات و تازه های کتاب جهان روزی یک ساعت و سعی در پیاده سازی آخرین دستاوردهای بشری توی برنامه های توسعه اقتصادی ایران و من جمله چشم انداز بیست ساله فرانسه و طرح برنامه ای برای ایران
منزهی و سلامت اقتصادی هم در دورانی که به آشتی دادن مخالفان با سیستم شاه امید داشت و هم در دورانی که وساوس قدرت او را با خودش برده بود و خودش هم اعتراف می کرد که به قدرت معتاد شده
در این جا نکته جانسوزی برای من بود کسی به کم خاصیتی هویدا هم انگار در حال و هوای این روزهای مملکت پیدا نمی کنم ...بی خاصیتی هم بی خاصیتیهای قدیم...هویدا که به انگلیسی و فرانسه مسلط بود...تکنو کراسی هم تکنو کراسی قدیمی..
و در عین بی دینی و بی خدایی و هر از گاهی دمی به خمره زدن منزهی از فساد مالی! شبیهش را این روزها نداریم !
این خیلی تکاندهنده بود که طرف فساد مالی نداشت و تنها در اثر آن قسمت ابر و مه و بخار گرفته وجودش که تا قله شخصیت اش را گرفته بود ....طوری شده بود که دست دشمنش دست انقلاب به دستش دستبند زد! آری اصلا باقی ماندنش توی ایران روزهای انقلابی شاید تنها تحت تاثیر لختی اش و جگر فرار کردن نداشتنش بود و تحت تاثیر تخیلاتی که برای اصلاح و رشد ایران داشت و هوسهایی که قدرت در او در این کرم کتاب رنجور بر می انگیخت ....
و من از تخیلات مستی برانگیز ی که نوشتن در من ایجاد کرده اند لرز کردم...مبادا که سودای نوشتن من را به مستی های وحشتناکی بیاندازد که نتیجه اش می شود دوری از اصل عبودیت!////هان
وای از مستی غرور
وای از مستی نوشتن
و بعد از مستی خوانده شدن....خدا به مردان و زنانی که خوب خوانده می شود جنبه و ظرفیت بدهد الهی و به من هم! که هنوز ننوشته ام ولی از مستی بعدش ترسم گرفته است.
- ۹۷/۱۱/۰۹