جنگ و صلح
اگر از حوصله ترجمه حوصله سر بر کاظم انصاری بربیائید...جنگ و صلح شراب ناب است. آن دانای کلی که در گرماگرم بزمها و رزمهای این کتاب با شما حرف می زند ، در همکاری با خداوند، بشریت را عرضه می کند، بشریت را در اوجها و حضیضهایش طوری به روی پرده می آورد که پناهیان و امثالهم همیشه آرزو کرده اند آن طور از انسان با خودش حرف بزنند. حکیم تولستوی در این کار گران، یک تفاوت شگرف با عشق نامشروع من آقای رومن گاری کوچولو دارد....حکیم در آسمان فرزانگی هنوز از چیز بالاتری برخوردار است: ایمان! ایمانی خلل ناپذیر به خدا به بشریت و به فرجام خیر تاریخ
اما رومن کوچولو با این که از شدت فرزانگی و بصیرت دارد پاره مان می کند .. کاملا از بشریت از زندگی و از فرجام تاریخ ناامید و دل شکسته است.
چه طرفه طنزی است شاید علتش را باید در آن خط زنجیر عجیبی پیدا کرد که در معرکه ی جنگ و صلح دارد آدم خوبها و بدهای داستان را به طرز رقت انگیزی به هم نزدیک و از هم دور می کند
رومن گاری یک روس مهاجر است که به زور مادرش تبعه ی فرانسه شده است و تولستوی همیشه روس بوده و آن جنگ و صلح تاریخی که در این کتاب به تحریر در آمده یک جنگ و صلح ابدی است که یک طرف زنجیرش آدم خوبهای روس و آن یکی طرفش آدم بدهای فرانسوی هستند...اما مواظب باشید به جزم اندیشی ناسیونالیستی مبتلا نشوید ..تولستوی خودش مواظب شما هست.....صرف فرانسوی بودن دلیلی بر بد بودن نیست چنانکه در عالیترین مدارج شورای جنگی، درست در میان آدم خوبها به طرز باور نکردنی ای ژنرالهای فرانسوی خوبی یافت می شوند که با بناپارت دشمن اند!
- ۹۷/۱۱/۱۳