حنین

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک .....چون عاقبت کار چنین خواهد بود

حنین

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک .....چون عاقبت کار چنین خواهد بود

بایگانی
آخرین مطالب

جاودانگی میلان کوندرا

چهارشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۹:۵۱ ق.ظ

جاودانگی میلان کوندرا آسمان و ریسمان را به روشی بین فلسفه و روان شناسی اجتماعی به هم بافته بود و توقع داشت که فصل آخر که داشت به افتخار تمام شدن رمان جشن می گرفت ما هم توی جشنشان باشیم. کسی را که با یک شخصیت خیالی شروع کرده بود او باهوده یا بیهوده به گوته قرن نوزدهم گریز زده بود. و بتهون و روبنس و ...روبنس که خیلی با زنها بوده  و سرانجام از ولگردی های بسیار به دنبال هوسهای متنوع پناهنده آغوشهای آشنایی است که در یک لحظه توی ذهنش جاودانه شده اند ...(آه از این بساط پر هیاهو که  اگر روز ی بخواهم درباره اروپا بگویم درباره سردی ای که قاره را گرفته تنها نوشته های این کتاب کافیست.)کوندرا به درستی فهمیده است که اتفاقی که برای اروپا دارد می افتد و افتاده است همان اتفاقی است که طراح دین ما برای جلوگیری از این اتفاق مکانیسم حجاب و ازدواج و تعدد زوجات و تحریم روابط خارج از این حیطه را راه انداخته...

و آن اتفاق نه غلط شدن دین خدا و نه رواج تمتع برداری بشر از زندگیش در دنیا که بر عکس از بین رفتن لذتها نتیجه همه فجایعی است که بر سر زن و خانواده در اروپا آمده است.

کوندرا در آهستگی هم به تفصیل درباره لذتهای تارو مار شده به وسیله مدرنیسم مرثیه سرایی کرده است اما توی جاودانگی علنا نوشته است از بین رفتن حیا باعث از بین رفتن لذت شده است .و نه لذت که معنای زندگی از دست رفته است. و این همه را توی جاودانگی با خونسردی تمام و بدون برداشتن سیگار ماجراهای رمان از گوشه لبش به زبان می آورد ...مثل بورس بازی که دارد از پایین آمدن قیمت شکرو بالا رفتن قیمت طلا حرف می زند.

برای همین وقتی پروفسور آوناریوس شخصیتی که همه دنیا به پشمش نیست و خودش را تنها موجود می داند و بقیه جهان یک امر انتزاعی است توی ذهنش کسی که طایر دست می گیرد و چرخ ماشینهای توی خیابانها را پنچر می کند به خاطر محیط زیست کسی که ترجیح می دهد فکر کنند چاقو را برای تهدید و تجاوز به کار برده و نه برای محیط زیست...این آدم آزمایشی اجتماعی راه می اندازد و از مردم می پرسد از مردم اروپای معاصر که راه رفتن توی پیاده رو با یک سلبریتی و سلفی گرفتن با او را اننتخاب می کنید یا یک شب به بستر رفتن با او  را بدون این که احدی باخبر بشود

آوناریوس می گوید مردم شهرت را انتخاب می کنند نه لذت را...چون مردم به جاودانگی نیاز دارند!

اما من می گویم لذت دیگر وجود ندارد برای همین مردم انتخابی اگر بگنند بدنبال توهم شهرت است...

اما درست در این شرایط گه اروپای معاصر این همه سرد مزاج شده است کسی را می شناسم گه توی خانه محقر خودش در کنار همسر نه چندان زیبایش چنان لذت هایی را تجربه می کند که دلش می خواهد انگشت لایکش را رو به آسمانها بگیرد....

هل من نفس کشش در کشان کشان این لذتها به راه است و تتمام زندگیش به همین مناسبت در مدار است....

دیده ام نماز که می خواند انگار دو دستی دامان طرف صحبتش توی محراب را گرفته به دست و نیاز به او می آورد ..

برای همین است که گفته اند زن و عطر و نماز!

همان که میلان کوندرا هم گفته است جذبه ابدی زن ما را در پی خود می کشاند

زن آینده مرد می شود...اصلا یا زن آینده مرد می شود یا نوع بشر نابود می گردد

این است جاودانگی ای که باید ازش کتابها بنویسند گرچه از فرط عیانی چه حاجتش به بیانی

  • سویدا

نظرات  (۲)

اسم کتاب "جاودانگی" هست؟ 
سخت نوشتید متنتون رو :) 
خیلییی خوب بود! :)
سلام

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">