حنین

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک .....چون عاقبت کار چنین خواهد بود

حنین

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک .....چون عاقبت کار چنین خواهد بود

بایگانی
آخرین مطالب

تعدد و صیغه

جمعه, ۱۴ تیر ۱۳۹۸، ۰۵:۳۰ ب.ظ

جعبه میوه:

سال 1380 بود . برای کار به میدان تره بار رفتم. در آنجا خانمی را دیدم که جعبه میوه ای را در دست داشت . از او خواستم که کمکش کنم ، او پس از تعارف قبول کرد .

او زود با من آشنا شد و وقتی فهمید که  بیکارم گفت من نیاز به مستخدم دارم . با او به منزلش رفتیم . خانه بزرگی داشت .

او گفت حدود دو سال است که  شوهرش از وی جداشده و همسر دیگر گرفته . او تنوع طلب و خیانتکار بود و من هم به همین خاطر از او طلاق گرفتم .

او از من خواست نقش شوهر برایش بازی کنم و ماهانه حقوقی بگیرم . تو فقط به ظاهرت برس و همراه من در تمام میهمانی ها و منزل اقوام بیا .

من هم از خدا خواسته او را صیغه یک ساله کردم . او یک ماشین و دو دست لباس شیک برایم گرفت و از آنجایی که خداوند جمال خوبی به من داده بود ، نقشم را خوب ایفا می کردم . خدا را گواه می گیرم  وقتی  همراه او به میهمانی رفتم چند تا زن شوهر دار از اقوامشان تقاضای عمل منافی از من داشتند ، ولی من حتی یکبار هم خیانت نکردم . او وقتی ایمان مرا دید هنوز مدت صیغه اش تمام نشده بود که خواست مدت را تمدید کند و من از فرصت استفاده کردم و گفتم حیف نیست نقش بازی کنیم . بیا و همسر دائم من شو ، به خدا من به تو خیانت نمی کنم . او قبول کرد ، زندگی خوبی را شروع کردیم . از او دو تا بچه خدا به ما داد و هیچ مشکلی مالی هم نداشتیم . تا اینکه سه سال پیش او بر اثر سرطان سینه از دنیا رفت .  تمام دارائی او به من و فرزندانم  رسید . بعد از یک سال من با دختر فقیری که از سادات بود ازدواج کردم و از او  دختری دارم . زندگی خوبی دارم که به هیچ وجه حتی نمی توانستم تصورش را بنمایم . من خوشبختی خویش را در عقد موقت بدست آوردم و با ایمان به خدا این خوشبختی از دست ندادم و به او خیانت نکردم

 

نتیجه می گیریم عقد موقت برای این است که تا وقتی که آدمها دک و پوزشان به هم نمی خورد و به تیپ هم نمی آیند از آدم بودن همدیگر منهای امتیازات اعتباری جامعه م طبقه شان استفاده کنند تا خدا راه حلی برای مسائل اجتماعی-طبقاتیشان فراهم کند

 

درد تنهایی

من زنی هستم که 10 سال پیش همسرم به رحمت خداوند رفت .

دو فرزند دارم که الان هر دو ازدواج کرده اند . اگر من ازدواج می کردم بچه هایم مرا دعوا می کردند و خواهر شوهرهایم ناراحت می شدند .

با توجه به این که درد بی شوهری توان مرا گرفته بود ، در ایام ماه مبارک از یک روحانی سوال کردم و مشکلم را در میان گذاشتم .

ایشان مسئله عقد موقت را مطرح کرد . گفتم اگر کسی بفهمد آبرویم می رود و زخم زبان و تهمت می شنوم .

گفت نیاز نیست کسی بفهمد اگر نیاز مالی ندارید مخفی کردن عقد را به عنوان شرط مهریه قرار بدهید .

اول می ترسیدم ایشان یکی از جوانان مومن را به من معرفی کرد . در  یکی از پارکها قرار ملاقات گذاشتیم . آن شخص صیغه را خواند . ایشان 18سال از من کوچکتر است . پدرش مرده و سرپرست خانواده است و توانایی ازدواج دائم را ندارد .

خداوند را شاکرم که اسلام دین کامل و آینده نگر است .                            

به نظر من مردی که همسر دارد نباید صیغه کند  . من به این جوان کمک مالی هم می نمایم . چون حقوق بیمه شوهر و بازنشستگیم را می گیرم و فرزندانم نیز ازدواج کرده اند و وضع خوبی دارند .


نتیجه می گیریم عقد موقت حتی برای بر هم زدن رده بندی های ارگانیک و طبیعی هم خوب است. درود بر آزادی

جایی نوشته بود دختر سنی با عقد موقت و زندگی با پسر شیعه به سعادت رسیده بود و این می شود که عقد موقت برای بر هم زدن بندهای مذهبی هم خوب است

رونق گرفتن زندگی

وقتی که دختر خاله ام از شوهرش به خاطر  بچه دار نشدن طلاق گرفت ، از اتمام عده اش به من پیشنهاد عقد موقت داد .

دختر خاله من کارمند بود و وضع مالی خوبی داشت . ولی خانواده شوهرش به خاطر عقیم بودن با دادن مهریه او را طلاق دادند .

با اینکه من 6 سال از ایشان کوجکتر بودم و دانشجو نیز بودم ، بدون اینکه کسی متوجه بشود با او عقد موقت بستم .

دو ماه بعد از انعقاد عقد ایشان حامله می شود . از آنجایی که زن خوب و مومنی بود بعد از حاملگی ما رفتیم رسما عقد کردیم . این ازدواج باعث شد که زندگی ما رونق بگیرد و در دانشگاه درس بخوانم . ایشان اینقدر درکش بالا بود که خودش یکی از شاگردانش را که خانمی زیبا و محجه بود برای من خواستگاری کرد . در عوضش زن دومم  قادر به بچه دار شدن نیست . فقط از دختر خاله ام دو تا پسر دارم که زن دومم با او مثل دو تا دوست و در یک خانه زندگی می کنند . اینقدر خدا را شاکرم که زندگی شیرینی دارم و این شیرینی فقط به خاطر عقد موقت است.



نتیجه می گیریم مثل من شیرین عقلی که قائل به تعدد زوجات و صیغه هستند باز هم پیدا می شود.

من زنی هستم که در نهایت فقر زندگی می کردم . وقتی سیکلم را گرفتم پدرم مرا برای کار به  مغازه ساندویجی فرستاد و آنجا کار می کردم .

در این مدت خیلی از جوانان پشنهاد عمل منافی عفت را دادند ، به خاطر خدا به همه آنها جواب رد دادم . تا اینکه  پسر صاحبکارم وقتی پاکدامنی مرا دید از من خواستگاری کرد خانواده ما موافق بودند  و مادر شوهرم مخالف بودند.

پسر با پدرش به خواستگاریم آمد . بعد از مدتی احساس کردم که حامله هستم . شوهرم خواست بچه را سقط کنم . او به زور بر خلاف میلم  این کار را کرد و خیری ندید زیرا چند روز بعد در حادثه تصادف شوهرم را از دست دادم .

پدر شوهرم مغازه ساندویجی را به جای مهریه به من داد . در مغازه کار می کردم تا یک روز یکی از مشتریها که آقایی 50 ساله بود و زنش حامله نمی شد و وضع مالی خوبی داشت به من گفت مغازه ات را بده اجاره  و بیا سه سال صیغه من بشو تا از تو بچه ای بیاورم . وقتی او را از شیر گرفتی به من بده . من به جایش یک خانه به اسمت می کنم . در این سه سال خرج و خوراکت را تامین می کنم .

در یکی از محضرها عقد موقت را خواند و مرا صیغه کرد . بعد از حاملگی دیگر به من سر نمی زد فقط خانمش می آمد و هرچه می خواستم برایم فراهم می کرد .

او تمام اموالش را به نام بچه کرده بود و فقط خانمش خبر دار بود . بچه که یک ساله شد ایشان سکته می کند و می میرد . خانمش مرا به خانه می آورد از آنجایی که پسر من بر خانم او محرم بود . دو ماه بعد خانم بچه را گرفت و خانه را به من تحویل داد . در ضمن یک مغازه و یک ماشین و مبلغی پول به من داد .  و از من خواست برای همیشه پایم را از زندگیشان بکشم .

یک ماه بعد از تمام شدن عده ام به عقد دائم پسر عمویم که جوان متدینی بود و سه سال از من کوچکتر بود درآمدم . ایشان مهندس ساختمان و خوش اخلاق است . با ایشان بهترین زندگی را شروع کردم و از ایشان صاحب یک دختر و یک پسر هستم. من این خوشبختی را به برکت عقد موقت و از عنایت خدای مهربان میدانم  و او را از جان و دل سپاسگزارم .


نتیجه می گیریم کجایند این پسرعموهای موقت قبل از این همه دست به دست شدن زن؟  ونتیجه می گیریم زن بهتر است یا مرد؟ هیچ کدام پول از هر دویشان بهتر است. مدیونین اگه فکر کنین عقیده ای غیر از این دارم!

 

حدود 7سال پیش شوهرم از دنیا رفت .

من کسی را نداشتم . در همسایگی  ما پیرزنی زندگی می کرد که تنها پسرش گاهی به او سر می زد .

من از آنجایی که کار و پول اجاره خانه نداشتم و پدر و مادرم هم از دنیا رفته بودند کارهای پیرزن را انجام می دادم ، در عوضش جا و مکان ، خوراک و لباسی داشتم .

او آن قدر به من اطمینان داشت که تمام حقوق بازنشستگیش را به دست من می داد . پیرزن خیلی برایم دعای خیر می کرد .

پسر پیرزن با دختر پولدار و بلند پروازی ازدواج کرده بود که هیچ وقت حاضر نبود به خانه مادر شوهر بیاید . من دلم برای پیرزن می سوخت و به خاطر رضای خدا خیلی هوایش را داشتم و نمی گذاشتم دست به سیاه و سفید بزند .

یک روز پسرش مرا دید و از من تشکر کرد و مبلغی پول به من داد . من گفتم فقط برای خدا اینکار را انجام داده ام . پسر از من خوشش آمد و کم کم  با ایشان آشنا شدیم . او با اینکه از لحاظ مالی کم و کسری نداشت از زندگیش راضی نبود . بعد از مدتی همسرش می خواست زایمان نماید که سر اولین زایمانش از دنیا می رود . من صیغه او شده بودم و او بیشتر به من سر می زد تا اینکه یک سال بعد از مرگ همسرش رسما از من خواستگاری و مرا عقد دائم کرد . شوهرم صاحب بنگاه ماشین می باشد و از او دو فرزند دختر و پسر دارم  و مادرش با ما زندگی می کند . من با جان و دل  تمام کارهایش را می کنم و او خیلی مرا دعا می کند . خوشبختی من در سایه دعای خیر مادر شوهر و عقد موقت بود . می خواستم بگویم اگر انسان کاری را به خاطر خدا انجام بدهد خدا تنهایش نمی گذارد و دستش را می گیرد .


نتیجه می گیریم قصه پردازی برای ترویج خیلی چیزها خوب است اما این حجم بالای مرگ و میر دیگر خیلی شورش را در می آورد ...لطفا مرگ سر زا را از طرح قصه هایتان بردارید!

  • سویدا

نظرات  (۳)

  • کارمند مجرد
  • من شخصا به ازدواج موقت اعتقاد دارم و دنبالش هستم؛
    خصوصا بعد طلاق تلخی که توام با فریب بود
    اما کو مورد؟


  • کارمند مجرد
  • یادم هست سال 86 اولین بار بود که به این مساله واقعا نیاز پیدا کردم؛ پیش یک روحانی رفتیم اسمش سید جلیل بود.

    وقتی حسابی حرف زدیم، خندید و گفت: ازدواج موقت پول می خواهد.
    شما پول ندارید؛ بروید کافور بخورید.

    یادم هست سال بعدش، هم اتاقی من با یک خانمی در بانک آشنا شد که طلاق گرفته بود، اما زن نجیبی بود.
    البته ان موقع نفهمیدم. چند سال بعدش فهمیدم با آن خانم ازدواج موقت کرده و البته محضر هم نرفتند. خودشان بین خودشان خواندند و هر هفته سه شب پیش آن خانم بود.

    ان هم اتاقی بنده هیچ وقت سمت وقت تلف کردن و دختربازی نرفت و درسش را خوب خواند و فارغ التحصیل شد
  • کارمند مجرد
  • و در نهایت اینکه در این روایت های ازدواج موقت، به اعتقاد بنده از عمد روی مرگ تأکید شده که مخاطب بفهمد ازدواج موقت برای عیاشی و تنوع طلبی در چشیدن مزۀ زنان و شهوت رانی نیست

    متأسفانه ازدواج موقت(و مشخصا لفظ صیغه) در جامعه و اذهان بار منفی پیدا کرده و این خوب نیست.

    روابط جنسی نامشروع بسیار بیداد می کنه اما ازدواج موقت مهجور است.

    من شخصا از سال 1396 که طعم طلاق داده شدن رو چشیدم، تا امروز به شدت اسیب های فراوان روحی و جسمی دیدم به جهت عدم پاسخ به این میل

    واقعا چرا باید مردی 32ساله مانند بنده تحت این شرایط باشد و پاسخگویی نباشد؟

    متاسفانه اوضاع اقتصادی جامعه هم مزید علت شده که خیلی مسائل دینی بروند در حاشیه و گناه و راه غلط بشه جایگزین.

    این تأسف باره

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">