فکرش را باید کرد
تازه الان دنیای سوفی را گشودم. چه عطشی بود آب چهل سال را طلب داشت.خبر نداشتیم. امیدوارم پر بیراهه نباشد از راه فلسفه رفتن. باز در مجلس سلیمانی نشستن و با هزاران سوال پارادایمی فلسفی خود را تنها و وحشت زده دیدن...طوری که بخواهی آخر و عاقبت حیات فکری معنویت را به زور دعای عاقبت بخیری از ورطه جهنم در بیاوری....فلسفه میخواد فارغ از علتهای پیش پا افتاده که این آمد و آن رفت مسیر تاریخ بشری را بشناسد و ای بسا به این سرنوشت معترض است. حالا در کتابم که تا مثل افلاطونش رسیده ام و روحم را نزدیک بوده از تن بیرون بیاورد سرفصل ملموس جدیدی می گشایم....سر فصل سلیمانی...حقا با حساب کتابهای من این مرد شوریده ای متمایز بوده است ولو اینکه یک سطر فلسفه ننوشته باشد....که نوشته است بر خاک بیابانها نوشته است. جای قدمش اثر های شگفت دارد و صحراهای یمت و سوریه و عراق و شلمچه های خودمان خیلی می ارزد حالا
- ۹۹/۱۰/۱۳