مناجات نامه
گریه می کنم
الهی برای همه عمر گریه می کنم
برای بودنم در این زمین تبدار گریه می کنم
درست از روزی که در شکم مادر هستم گریه می کنم ....گریه می کنم و اشکهایم مادر را بیخواب می کند او نمی داند کیست یا چیست فقط می داند خانه خواب خراب شده است
لحظه ای که تنفس هوا را شروع کردم گریه می کنم ...دانسته ام که این تنها جاره ی باقی مانده است
همین طور که می خورانند و می پوشانند و می خوابانندم گریه می کنم ..ندانسته اند که جدایی چه دردآور است
غروبها که خیال می کنند دل درد دارم گریه می کنم ...دل پر درد دارم و همدرد ندارم
اگر دلی به همدردی سحری از جاده ی دلگشایی گذشت و گریه کردن را به یاد آورد آن چنان که از رحم می شناخت .....همراه او هم گریه می کنم
شب و روز گریه می کنم
برای زمان برای لحظه برای چیزی که جاودانگی را نمی فهمد گریه می کنم
برای زمانه و اندوههایی که نوبه نوبه به بار می آورد گریه می کنم
برای مردمی که آینده بجه هایشان ناروشن است که حالشان شب تاریک است که نمی دانند و تاب نمی آورند این همه دستاوردهای شرورانه سال و ماه را گریه می کنم
گریه خلاصه من است
برای آمدنم و بعد ..برای دست خالی و عریان برگشتنم گریه می کنم
و با گریه فاصله ام را با همیشه با همدم ازلی با همه چیز با هستی پر می کنم....من نوزادی هستم از تبار اشک
- ۰۰/۰۲/۰۷