درخت انجیر معابد
این داستان تلخ و ترش و چاشنی دار که اگر خوب مزه مزه اش کنی ته مزه ی شیرین هم دارد ....داستان شکستهای ماست.داستان ایرانی درباره تمدت ماست.اصلا ماجرای خود خود تاریخ ایران از شروع امپراطوری اش تا مذلت ناصری و پهلوی اش همین است اما این نیست .داستان حال کنایه و نماد در کار کردن ندارد انسانی تر از این حرفهاست ...با این کتاب می شود زندگی کرد و با این کتاب می شود توی یک دعوای مفصل زن و شوهری توی سر طرف مقابل کوبید....
همه در حال پرستش اند و معتاد ....معتادند به پرستیدنی هایی که انگار براتشان را می دهند تو گویی و می پرستند آن چیزها را که از غم فارغشان می کند و در خیال بال و پرشان می دهد....
این تلنگر محکمی به زندگی من است ..در تمام درجا زدنهایم در تمام ناکام شدنهایم در تمام مشقهایی که خودم ننوشتم و بعدش پسرم ننوشت در تمام جاماندنها از کلاسها در تمام جواب ندادن پروگرمها در تمام بی برنامه شدن ها در تمام یادم رفتن ها تمام اهمال ها...واااای خدای من
در تمامشان معتاد بودم و خیال پرست
از زندگی اینچنینی بوی خیر نمی آید
در همسرم هم رگه های مشابه را می بینم اما فکر کنم مسئولیتی در قبال آن نداشته باشم و ای بسا دارم زیاده روی می کنم
اما در فرزندان این هست خوب هم جدی است ...و من کسی هستم که خودم را بالاتر از این می بینم که در کارگاههای برنامه ریزی و چه کنیم فرزندانمان در زندگی شان برنامه داشته باشند شرکت کنم
آخ که چقدر من فرامرز این کتابم
- ۰۱/۰۳/۲۹
سلام
کتاب رو دقیق تر میشه معرفی کنی؟
فکر کنم خوشم بیاد ازش.