ما را دیگر سر باغ و بوستان نیست
اگر از شما دختری از دست رفت
از ما هم، همان دختر از دست رفت و ننگی ماند و تاریخ پر افتخاری رفت
از شما دلی شکست
از ما پشتی شکست و دلی و کشتی ای که جامعه وار سوارش بودیم
شما خودتان را محق به جولانگاه آوردید و همه را سنگ باران کردید
ما ایستادیم و سنگ خوردیم و مرگ آرمانها و آرزوها و رویاهای پدران و فرزندانمان را یکجا تماشا کردیم
از شما مویی سپید شد
همه طفلان تبار ما پیر شدند
ما قطعا عزادار تریم
ای بسا شما شاد باشید که راهی برای صدا رساندن پیدا کرده اید
اما ما گناه ناکرده به آتشی سوختیم که هرگز نخواهیم دانست چه کسی برافروخت
ما را دیگر سر هیچ باغ و بوستانی نیست
شما می توانید به تعطیلات بروید
دلهاتان همیشه خوش
مهم نیست که مهسا امینی یک کومله انتحاری بود اینطور که عکسها میخواهند بگویند یا دختری که سکته ناشی از حملات عصبی خونش را به گردن ما انداخت یا ....
مهم نیست که این موهای آراسته که به تظاهرات میروند در عزای اویند یا خود از عزا به در می آیند
مهم نیست که دیروز دو نفر از پلیس را بنزین ریختند و آتش زدند ..مهم نیست؟ مهم هست البته ...
مهم نیست که وقتی می روم بچه را به کلاس برسانم صاحبان این موهای افشان بعنوان دلسوزی تهدیدم می کنند که این چند مدته با بچه هایم آفتابی نشوم
مهم نیست که خشونت با چادریها را حلال می شمارند و به کار می برند
مهم این است که شما احساس کنید در یک جامعه مدنی هستید و هر کاری بخواهید با این کشتی می توانید بکنید
مسئولیت هم که از اساس بر عهده دیگران است
- ۰۱/۰۶/۲۹