آه ای رمانزیبای من کجایی کی خلق می شوی کی از زیر پرده ای که رویت می اندازم و بر میدارم رخساره ات پیدا می شود. من تو را خیلی وقت است دوست دارم. دوست دارم که زاده شوی و ببالی و از دور در حالی که توی جامعه در دست کتاب خوانها می پلکی نگاهت کنم....آرزوی من یعنی آخر آرزوی من برای تو همین است. خدا کند که دست بدهد
- ۰ نظر
- ۲۲ آذر ۹۵ ، ۰۸:۵۲