حنین

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک .....چون عاقبت کار چنین خواهد بود

حنین

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک .....چون عاقبت کار چنین خواهد بود

بایگانی
آخرین مطالب

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

صد سال پیش انگلیس که احساس می کرد در بزن و بکش جنگ جهانی اول غنائم کافی را به دست آورده برای ساکت کردن قدرتهای گرسنه ای که در این راه با خودش همراه کرده بود به تکه تکه کردن  امپراطوری عثمانی و ایجاد چیزی به نام خاورمیانه پرداخت. عربستان و عراق را به هم وا گذاشت  و خودش شد آقای هر دو البته احترام عبا و عمامه شریف مکه را سعی کرد به اندازه ردای پاپ حفظ کند! با خودش می گفت این یک خلافت اسلامی برای اینها که هم عربند و هم مسلمان به جای آن امپراطوری عثمانی!

سوریه را به فرانسه داد ....قسطنطنیه را به یونان فلسطین را به یهودیان فراماسونری وعده کرد...سر افغانستان و پاکستان  و هند و کشمیر یک عالمه با روسیه جدل کرد اما به هر حال با تمام قوایی که برای قیمومیت و چپاول جهان داشت تاریخ و جغرافیای زمان و زمین را خودش شیرازه کرد....اما اما

اربابان حقیقی عالم که هرگز دانه ای از مورچه ای به ستم نگرفته بودند و بار همه ستمهای جهان را با رگ گردن و شقیق قلب به دوش کشیده بودند در جانهای مردم خاطرات مشتعلی جا گذاشته بودند که در طول تاریخ  هر آب و آتشی که قصد خاموش کردن این خاطرات را داشت  تازه شعله را تیز تر کرد....شعله ها هزار و چهارصد سال توی جانها و ای بسا زیر خاکستر ها زنده ماندند تا امروز شده اند چیزی حدود بیست ملیون شعله که اربعین را چراغانی می کنند

به رغم مدعیانی که منع عشق می کنند به رغم امپراطوری ها و استعمارگرها به رغم برنامه ریزی ها و قدرت خرج کردنها ....همان تکه گوشت بزرگ غنیمتی جنگ دارد در  شعله های میراث هزار و چهارصد ساله اشک میریزد و شکل عوض می کند....مردمی که هزاران جوانشان در جنگ هشت ساله کشته شده بودند و باقی مردم جهان دارند موکب می زنند برای هم. به زودی فرودگاههای تمام کشورهای اروپائی موکبهای استقبال و بدرغه از زائران اربعین می زنند.....

به رغم همه شان ایران و عراق دارند قدرت جدیدی می شوند و زخم و زیلی کردن سوریه هم به جایی نخواهد رسید

همه این مدعیان دارند نفس خودشان را به سفاهت می کشانند: و من یرغب عن مله ابراهیم الا من سفه نفسه

خاورمیانه جدید را همان کسی برنده می شود که هزار و چهارصد سال پیش جنگ روز عاشورا را برنده شد.

رفتم اربعین و آنجا عشق همه کاره بود غذاهای خوشمزه می پخت و "هل بهم" ...." هل بهم" در دهان مردم می گذاشت. و همه را می کشاند و می دواند و با خودش می برد

رفتم اربعین و همه آمده بودند از راستی و چپی حزب ا... و اصلاح طلب، متدین و عرق خور!

گوشهایم چهارتا شد وقتی توی اتوبوس مسافر سر زنده به بغل دستی اش گفت: اصلا عرق نخوردی؟ حتی یکی؟

نه؟

  • سویدا

معلم کلاس پنجم توی جلسه معارفه با اولیا، گفت می خواهم همکاری کنید تا با این همه هجمه علیه فرهنگمان مقابله کنیم و حداقل هایی را توی بچه ها جا بیاندازیم ....اگر به بچه هایتان می گویم نماز بخوانید همکاری کنید...یکی از مادر ها  با اطمینان کسی که منتظر بود بقیه تائیدش کنند گفت: چرا بچه ها رو مجبور می کنید؟ ما دوست نداریم بچه مون نماز بخونه خودمون هم نماز نمی خونیم!

ترسیدم...از هیاهویی که جو کلاس را بلرزاند ترسیدم از زمزمه هایی که در مخالف خوانی با نماز و مذهب بلند شود ترسیدم. ترسیدم از این که خانم معلم خبر نداشته باشد چمن رسیده است به اینجای ایمان مردم و جا بخورد...اما خانم معلم نه ترسید نه از کوره در رفت و نه بحث را واگذار کرد!

خانوم لطفا بحث نکنید...شما بالاخره مسلمونید سنی یا شیعه نماز در حال غرق شدن هم واجبه!

ترسیدم ...یک بار دیگر هم از این که محبوب بشود مغضوب

از چه چیزها که نترسیده ام و بعد از ترس فهمیده ام که بیجا بوده  و فهمیده ام که ترس خودش شخصیتی است خودش ضربدر شرایطی که برای آدم پیش می آید رنگ به رنگ می شود طوری که اگر ماده می شد به اندازه ی پتوی نرمینه طرح و رنگ داشت و تنوع ترسیدم به شعائر بی احترامی شود ترسیدم برایم گران تمام بشود ترسیدم بهم توهین بشود ترسیدم نتوانم سر قولم بمانم ترسیدم خون مردم ضایع شود ترسیدم ایمان مردم ضایع شود ترسیدم جانم مفت از دست برود

ترسیدم برای بچه هایم لازمتر باشد

ترسیدم بگویند چرا ویلا ندادید

ترسیدم نامم گم شود

ترسیدم ریا شود

مقوله مفصلی است ترس ، ترس از دوستان شیطان است.

  • سویدا