حنین

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک .....چون عاقبت کار چنین خواهد بود

حنین

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک .....چون عاقبت کار چنین خواهد بود

بایگانی
آخرین مطالب

۲ مطلب در مهر ۱۴۰۰ ثبت شده است

این جوانی که صحبتش بالاخره توی گوگل هم رواج پیدا کرد 

این جوانی که هرگز نمی شناختیمش اما به این طور در مسجد کشته شدن چراع زندگی اش اعتراض داشتیم یا نمی دانم چه

این جوانی که ندیده نشناخته در تشییعش یکی از بچه ها  غش کرد آمبولانس صدا زدند آن یکی ضعف کرد آبمیوه به خوردش دادند

این جوانی که استادانی که نمی شناختندش روبروی مادرش می ایستادند و درست مثل صاحب عزا شانه هایشان می لرزید

این جوان را شنیده ام که به شیوه ی :ازلفت  برده ای به جاهای نورانی ای که خوف  و جزن راهی ندارند

داریم صبوری را تمرین می کنیم

  • سویدا

حتی اگر معمولا یک انسان هشتاد سال زندگی می کند ..حتی اگر معمولا یک جوان سالم طبیعتا هر روز از خواب بر می خیزد و دوباره زندگی را از سر می گیرد این تویی که همه را زنده می داری و هر که را  زندگیش سر رسیده این تویی که به پایان می رسانیش

حتی اگر جاذبه زمین باعث سقوط آن جوان شد  این تو بوئی که پایینش کشاندی و این تویی که کشتیش...شبیه کسی کشتی که چراغ گرانبهایی را می کشد تا وقتی دیگر روشنش کند

آخرین شب مراسم بود به حرف گوش کن ترینهای هیات گفتند برید پدهای دور گنبد رو باز کنید

بچه ها رفتند

پنجره های دور گنبد باز بود

پد بدقلقی کرد 

پسریادش رفت زیر پایش خالی است ناگهان همه صدای مهیب افتادن جسمش از هشت متر ارتفاع درست به محلی که هر شبش با شور سینه زنیها

گذشته بود را شنیدند...بند دلها پاره شد آمبولانس دیر رسید

بیمارستان امام خمینی بچه را گرفت 

دنده ی در ریه فررفته اش را درآوردند

دعاها و توسلات دسته جمعی

دستهایی که عاجزانه دامن خدا را گرفته بودند

گوسفندهایی که قربانی کردند

مشهدهایی که رفتند

همه بی نتیجه بود....بی نتیجه؟خدایا چه می گویم

زخمو درد عمیق بود همه مضطرب همه چشم در چشم مرگ

دکترها میگفتند مرگ مغزی

و هیات هنوز ختم قران و صلوات و قربانی

تا بچه ها در چشمان این مرگ زل بزنند و با آن دست بدهند چقدر خون جگر شدیم ما.....

ترسیده بودیم که نتوانند این مرگ را بپذیرند

غصه اما بزرگ بود استادش نمی توانست بپذیرد که به این زودی وضعیت فارغ التحصیلی پسر را زده اند فوت

همشاگردیش نمی توانست سر قبرش روی پا بایستد و باید غش کرده اش را به حال می آوردند

هرکسی که ماجرا را شنید برای پدر و مادرش آرزوی صبر کرد

پدرش کو؟ همان کوه چشم سرخی نیست که توی قبر ایستاده است و فرزند را در گهواره جدید می خواباند؟

ببین ایستاده است و بلند گو به دست می خواهد چیزی بگوید هر گلایه ای بکند حق دارد اگر بگوید این رسم امانتداری نبود اگر بگوید این بچه را چرا مواظبت نکردید

ااما نه دارد می گوید 

این بچه بچه ی با خلوص نیتی بود جلالش کنید به من پدر رحم کنید و اگر کدورتی دل شکستگی ای دارید حلالش کنید 

ضجه ای که به آسمان می رسد از میان بچه ها دارد تکه پاره شدن باقی مانده های غصه هایشان را نشان می دهد

یقین دارم الان مهمان امام است فقط شما حلالش کنید

بچه ها را این حرفها از میان آسمان و زمین پایین می آورد

وقتی پدرش این طوری است دیگری که باشد که بخواهد غصه بخورد خوش به حال این پدر 

جه خوب از پس امتحان برآمد

حالا ما با چه زبانی از تو حلالیت بخواهیم حاجی بابت دست گلی که خوب نگهش نداشتیم تو را به چه چیز قسم بدهیم که حلال کنی 

اصلا روی حلالیت طلبی هم نداریم 

مثل ماهی بیرون افتاده از آب تنها به تماشای صبر تو می گذرانیم 

تویی که داری ما را آرام می کنی و خداست که تو را آرام کرده است

این غم ما را بزرگ کرد

دست از سر دعواهایمان برداشتیم

 دست از سر بی ایمانی ها و بی جراتی هایمان برداشتیم

ما هم دوست داریم از تردبانها بالا برویم دوست داریم بلندی ها را برای عملیات امتحان کنیم تو نشانمان دادی که پسرت از روی گنبد به جه آسمان بلندی پرواز کرده است بعد از این جرات ما زیاد شد و سعی کردیم همتمان را تقویت کنیم 

آقا جطور می شود شما شد؟ شما راستکی رفته اید توی تنور و دارید نمی سوزید

از مثل شما چقدر باید باشد تا ظهور بشود؟ 

ممنونم پدر مهربان که این طور ما را آرام کردی

ما با این غم بعد از این بهتر کنار می آییم چون می توانیم ببینیم آنکه می کشد همانی است که زنده می دارد همانی که مرگ و حیات را آفریده است و ایستاده است ببیند کداممان بهتر عمل می کنیم

ما هم سعی می کنیم مثل تو و پسرت خوب عمل کنیم تو ثابت کردی که می شود لقمه غم به این بزرگی را فرو داد و  شادی به این زیبایی را نغمه خوانی کرد

تو خودت بهشتی در سینه داری

استوار باشی ای مرد....

  • سویدا