حنین

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک .....چون عاقبت کار چنین خواهد بود

حنین

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک .....چون عاقبت کار چنین خواهد بود

بایگانی
آخرین مطالب

۲ مطلب در دی ۱۴۰۰ ثبت شده است

امروز روز خوبی بود خیلی کار داشتیم ولی سررشته از دست نرفت

محمد برای یک نخبه ی پرتلاش از همه جا مانده چهل تومن جور کرد با قرض گرفتن از مردم تا در مسکن ملی نام نویسی کند

نیت کردم در نیت خیرش مشارکت کنم.....

ما چهارتا بچه داریم که امروز هر جهارتایشان کارداشتند و ما از پسش برآمدیم

اول دومی را محمد برد مدرسه

بعد سومی را بردم پیش دبستانی

بعد چهارمی را بردم واکسن شش ماهگی

بعد محمد دومی را از مدرسه برگرداند

بعد اولی را برد عکس پرسنلی و کفش برایش گرفت بعد سومی را برگرداند از پیش دبستانیو 

هورا ما هیچکدامشان را جایی جانگذاشتیم.‌....

تازه از خون دلهایی که در ضیافت بحث سیاسی چتی خورده بودم دست مایه ای برای کتاب جدیدم پیدا کردم که هروقت سیاه مست و تراکتور و خاطره چاپ شدند ایشالا طرز تهیه رییس جمهور هم چاپ می شود و من حتما آن را تقدیم میکنم به همسرم زندایی ام و مادرم....یک تشکر کنایه آمیز هم از باراک اوباما خواهم کرد

در این کتاب قرار است از رضا امیرخانی بخواهم که وارد گود سیاست بشود پ کتاب بنویسد و نماینده مجلس بشود و بعد وزیر و بعد هم کاندیدای ریاست جمهوری

به او خواهم گفت که این کشور مشکلش این است که وجود ندارد

و تو که نفت را برملا کردی

تو خودت بیا و در این اسکلت متلاشی روح و انگیزه بدم...زنده اش کن 

که با همه ی مرگ بر آمریکاها که گفته ایم مرده ایران خودماست

به او خواهم گفت که همانطور که حالی من کرده ای انگیزه ی زنده کننده منافع است که در فقدان یک شخصیت حقوقی به اسم ایران .....کفتارها منافع زود گذر خودشان را ازنعش این موجودیت به نیش کشیده اند

تو گفتی مملکتی که در جویهایش جای آب نفت روان است زندگی را نمی چشد

حالا بیا توبیا.....تو از نو درستش کن برای اینکه به وجود بیاید ایدیولوژی به وفور هست اما مایه ای که بی آن فطیر است را تو بیا به هویتش بده

تو بیا به این ملک تمدن بده هویت بده اقتصاد بده

میخواهم به زندایی بگویم نفرتش را بفرستد خارج  اینجا کسی نیست که حتی اماج نفرتها قرارش بدهی

نه نه نفرتت را به قوه ی فعال نبدیل کن و بیا جلو

  • سویدا

چند کتاب خوانده ام

خاطرات هیلاری کلینتون از انتخاب نشدنش

خاطرات میشل اوباما  از به قول خودش شدن اش

داستان مرد کابل

پنج زبان عشق

شاید بحواهید با من ازدواج کنید خاطرات یک زندگی عاشقانه و سوگواریهای بعد از فوت خانم خانه

حرمسرای قذافی خاطرات یکی از صدها دختری  که اسیر قذافی مریض و وحشتناک شد

لم یزرع رمان تلخ محمدرضا بایرامی درباره نادانیهای شیک با ترسهای اضافه

خرده عادتها درباره چهار مرحله ی مهم و ساده برای نهادینه کردن عادتهای کوجک و ترقیهای بزرگ

کتابخانه نیمه شب درباره افسردگی و زندگی در رقصها و جلوه ها و امکانات و انتخابهای مختلف ما

و چند کتاب تربیتی دیگر

از همه بیشتر میشل مشغولم کرد و البته قذافی که پیوسته در خواب و بیداری مشغول لعن کردنش  هستم

در کل توی کتابها ثمره  ی فکر کردن با خود .....ارتباط  گرفتن با دیگران....سازماندهی کردن ارتباطات.....تلاش...بلند نظری.....

و از آن طرف وابسته ماندن به تعصبات و احساسات علی الخصوص ترس و خشم و شهوت 

را در پیشرفته ها و پس رفته ها می بینم

و عبرت می گیرم

راهی برای به کار گیری این همه حداقل در چهارچوبه های مربوط به خودم باید پیدا کنم

  • سویدا