حنین

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک .....چون عاقبت کار چنین خواهد بود

حنین

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک .....چون عاقبت کار چنین خواهد بود

بایگانی
آخرین مطالب

۱ مطلب در بهمن ۱۴۰۰ ثبت شده است

الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله  و ما نزل من الحق؟

وقتی یک تکه ی کوجک از دندانم شکست دندانهایی که همیشه راجع به جنس خوبشان حرف زده بودم به من گفتند که این آغاز یک پایان است

همین تکه کوچک با گیر انداختن لقمه ها کاری می کند که اشتها مثل بادکنک سوزن خورده ناپدید شود ...اشتها، دیوی که یک عمر در بندش بودم کنار می رود و حقیقتی لو می رود ...ماده چیز پوچ و کم مایه ای است ...با هیچ برابری می کند و این همه دعوا که معاویه را جلوی علی و یزید را جلوی حسین و بدبختی را جلوی سعادت من به دشمنی واداشته بود همه به خاطر فاش نشدن یک راز است رازی که بس که در بلندگو ها گفته اندش به یک جمله ی کلیشه ای تبدیل شده است: مادیات مهم نیستند

اما این لحظه ی ناب که درست برای تغییر کردن رقم خورده است که خواب شب را می تاراند که دکمه ی یواش را می زند تا این طور تند تند روز را شب کردن و شب را روز کردن متوقف شود تا سوراخی در لحافت پیدا  کنی که از آن به ستاره ها زل بزنی....یک ثانیه است اما شبت را می سازد حالا بگو صبح فردا چه کاره ای؟ به به می بینم که بیشتر بیدار مانده ای وضو هم دیدم که گرفتی . می شناسمت حتی وقتی صحبت از تغییر در میان باشد ؛ آن یازده رکعت   تجمل دور و درازی برای زندگی غیر مادی ات محسوب می شود....

حالا می نشینی تا چیزهای سنگینی در دلت رسوب کند....گفته اند قرار است از این به بعد شاهد ابتلا و مرگ و میر کودکان باشیم و گفته ای ای خدایی که صد و هفتاد سال از 400 سال عذاب را به بنی اسراییل بخشیدی بچه ها را به ما ببخش اما اینبار که دعا می کردی هیچ نشانه ای از طلبکاری در تو نبود هرچقدر عمیقتر غصه می خوردی تسلیم تر بودی سرت بالا بود و چشمت باز تا ببینی تا بشنوی فقط دهن را باز نکرده بودی که بگویی و غر بزنی و ببلعی .....داشتی نرم نرمک در خودت ذوب می شدی وقتی می گفتی الاهی که نمی دانم چه در چنته دارد مقادیرت برای مقدرات  بشریت: بچه ها را معاف کن که اگر گرفتاری آنها را می پسندیدی  به ما هدیه شان نمی کردی

  • سویدا