حنین

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک .....چون عاقبت کار چنین خواهد بود

حنین

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک .....چون عاقبت کار چنین خواهد بود

بایگانی
آخرین مطالب

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است

صبح شد . دوباره رو به قبله ، پشت به قبله : وضو گرفته ،دست و رو نشسته ، دست و رو شسته، آرایش کرده، دور هم نشستیم. سازمان را روشن کردیم و اندکی برای آلودگی هوا، قدری جهت آبگرفتگی آبادان و تا حدودی برای مناطق سیل زده جنوب و زلزله زده غرب، متاسف شدیم. و به این حقیقت معترف شدیم که این مردم بیچاره خیری از بودن با ما نبرده اند. اولش به جنگ و ویرانی و محرومیت...آن هم با این همه ثروتی که از این خطه جابجا می کنند و بعدش هم حالا این شرایط ده سال اخیر از ریز گرد و آّب گرفتگی تا سیل اساسی ...الهی ...آه

و به خودمان گفتیم ما هیچ درباره اینها نمی دانیم و افسوس خوردنمان هم باد هواست و تا جای آنها نباشیم زجرشان را اندکی احساس نمی کنیم و بعد زبان گشودیم به گله ....از مسئولان کم حیایی که این همه وقت از مصاحبه کردن و برنامه درست کردن برای شبکه خبر دست برنداشته اند از رئیس هلال احمری که توی جاده بلژیک گرفته اندش و از خیلی چیزهای دیگر

نگاهم به خودم افتاد که رویای شیرین خانه سه خوابه توی سرم افتاده و دیدم به من بگویند از وامی که میگیری بیا خرج زلزله زده و سیل زده بکن اصلا بی برو برگرد جوابم منفی است: حاشا که این تاسفها قرار باشد روی چیزی که این روزها این همه به تقلایم انداخته اثر بگذارد! و نتیجه می شود این که مجبوری بابت بودنت و سیستمهای سازمان را روشن کردنت و رو یا حالا پشت به قبله نشستنت و خیلی چیزهای دیگر از صندوق همه عواطف بشری اندوه وام بگیری و قسط نچ نچ متاسفانه ات را که پرداختی نیم نگاهی به طاق آسمان بیاندازی و بگویی از این انقلاب و نهضت که چیزی بر نیامد زمان آن یکی نهضت اصل کاری چه خواهد شد؟

و طبق تعالیم به این فکر کنی که آن روز اگر باشی چه کاره ای این طرفی یا آن طرفی....گوش به حرف بده و ولایتی یا طاغی و باغی یا ...

و به این فکر  کنی که مطیع بودن در آن روز نیاز به چی دارد و بعد دلهره بیافتد به جانت که اگر آقا خواست بکشد نکند کاتولیک تر از پاپ بشوی یا اخلاق مانعت بشود! یا اگر حین برقراری حکومتش ظاهرا ظلمی روا شد و عده ای  قومی ملتی ...تار و مار شدند و بناهایی و تمدنی و دنیایی ویران شد...آن وقت ماندن با آقا سخت شد و پیچیده شد و تناقض در تناقض گره بر افکارت انداخت ...جز این که انکار کنی که این آقا واقعی نیست یا اصلا آقای واقعی ای وجود ندارد و یا از آن بدتر آقای واقعی به درد نمی خورد و یا از آن بدتر ارباب عالم را هم باید ازش سرپیچید و به سرنوشت فرعون مبتلا شد....

آری چنین است ..هر کس نتواند پیچیدگیهای زمان ظهور را تصور کند هیچ از تاریخ  ایمان و آرمانگرایی و انقلابی گری و کلا تاریخ دل و دلدادگی بشر نمی داند!

یا ایها المزمل ....قم الیل الا قلیلا  نصفه اوانقص منه قلیلا او زد علیه و رتل القرآن ترتیلا...انا سنلقی علیک قولا ثقیلا

......

علم ان لن تحصوه فتاب علیکم فاقرئو ما تیسر من القرآن

-------------------------------------------

بعد نوشت: برای عده ای مطلقا این دغدغه مطرح نیست که آیا بعد آقا مطیع خواهم بود یا نه! اصلا برایشان خنده دار است کسی این همه ور بزند تا بگوید حتی وقتی همه ندبه ها و عویل وبکاها منجر به دوران طلایی تاریخ بشریت شد ، هنوز تناقض پیش خواهد آمد. اما اینجاست که بعید است شنوندگان نفهمند ترسیده است که مشکلات جاری مملکت نه تقصیر انقلاب باشد و نه تقصیر رهبران انقلاب و ترسیده اگر روزی به حسابها برسند همین خود عامی سیاهی لشکر بیگناهش به خاطر خیلی از کارهایی کرده و از آن بیشتر به خاطر خیلی از کارهایی که نکرده  مسئول شناخته می شود و گرفتار است!

این مطالب را  نوشته ام تا بگویم آحاد ملت نقشی به بزرگی و حجیمی و سنگینی رهبران دارند برای همین این قول ثقیل است و به ناشئه لیل احتیاج دارد هر چند که خوب احصاء نخواهد شد!

  • سویدا

دلم خیلی می خواد خونه رو عوض کنیم و بریم یه خونه ای که دیده ام بگیریم....قیمت دوتاش تقریبا برابره....اما افسوس 

یادم نمیاد توی دنیا از چیزای صرفا مادی چیزی رو این همه دلم خواسته باشه....اصلا یادم نمیاد از چیزای صرفا مادی چیزی نصف این همه آرزو در من انگیخته باشه

ولی یه چیز صرفا مادی هست (صرفا مادی یعنی جنبه معنوی یا نداره یا کمه جنبه معنویش) که خیلی دلم می خواد و به دست آوردنش هم اصلا سخت نیست اما آقامون همراهی نمی کنه و اشکمو در میاره

این آرزو را نوشتم تا توی آب بندازم بلکی برآورده بشه...طبق یه سنت قدیمی

و آبی روون تر و در عین حال خصوصی تر از اینجا گیر نیاوردم

برای انگیزه ها و آرزوهای من کسی انگیزه داره دعا کنه؟

کاش آقامون بیاد و ببینه 

......................................................

بعضی وقتها فکر می کنم دارم خواب می بینم!

همه مانعی که جلوی تصمیمم احساس می کردم مخالفت شریکم بود! شریک زندگانیوخ به قول "قصر شیرین" فیلم قشنگی که تازگیها دیده ام و بعد مدتها که فیلم قشنگی پیدا نمی شد ببینم!

شریک کاملا نرم شده و همراه

حالا دلهره است و تردید که به جان خودم افتاده اما ...سعی می کنم تردیدها نظرم را برنگردانند!

به امید خدا....افتاده ام به دلبری از خدا ....که نگذارد تصمیم غلط بگیریم و تصمیم درستمان را هم درست یاری کند که اجرا کنیم.

دنیا چیز خوبی است ....خیلیی خوب تر و ناب تر از آخرت است به واسطه این که دنیا محل اختیار است ولی آخرت صرفا محل اختبار است! دنیا خیلی مهم است باید برایش تلاش کنیم اما طوری که خدا فکر کند داریم برای رضای او تلاش می کنیم و برای آخرتمان توی لیست نمرات انضباط و اخلاق و اینها چیزهایی در نظر بگیرد...

  • سویدا

یه همکار داشتیم خیلی حضورش احساس می شد..همیشه توی آبدارخونه یه قابلمه روی بار داشت و بقیه رو مهمون می کرد شده با دو تا سیب زمینی آب پز...نزدیک شب یلدا تخمه و آجیل می فروخت ...سیب زمینی و پیاز می فروخت...حضورش فعال بود

با حضور فعالش سر از کاری که عرف زیاد خوشش نمیاد در آورده بود! رفته بود و زن دوم گرفته بود...اما هر چی در می آورد یا خرج زن اول می کرد یا خرج زن دوم یا باجناغ یا برادر زن یا بچه باجناغ ..... خودشم که بچه دار نشده بود!  با تمام زحمتهایی که می کشید نه خونه داشت نه ماشین ...اصلا هیچی از خودش نداشت جز مهربونی!

فامیلیش ساعدی بود اما وقتی یکی از همکارها با اون تشابه اسمی پیدا کرد فامیلیش رو هم واگذار کرد و به پسوند بسنده کرد! "مهربان"

آقای مهربان پای همه زندگیش امضای خودش رو گذاشت...همه رو نمک گیر کرد و یه روز که وارد اداره شدیم دیدیم در و دیوار پر از آقای مهربانه... اون وقت بود که خبر رسید مهربان مرده.....ئه این که همین دیروز داشت نظافت می کرد و چای می داد و برای تخمه بازاریابی می کرد!

همین دیروز برای اون آقای کارتن خوابی که  به فرزندی قبولش کرده بود غذا می برد! 

کاش پیداش می کردیم اون پسرخونده ی کارتن خواب رو....نفری یک روز هم که مهمونش کنیم براش یک سال غذا میشه!

  • سویدا

بچه ها دعا کنین ما خیییلی پیشرفت نکنیم...دعا کنین سند چشم انداز بیست ساله محقق نشه ...نه تا چهارده صفر چهار که تا چهارده بیست و چهارده چهل هم محقق نشه

برای این که به استناد تاریخ هر کشوری قدرت گرفته شده و خری شده برای خودش به طور طبیعی به همسایه های ضعیفش ظلم کرده! اگر خرش خیلی قوی بوده که کلا به سراسر گیتی ستم کرده...

اولش فکر می کردم خب آمریکا و انگلیس و فرانسه و استعمارگرهای کهنه و نوی جهان، خدا و پیغمبر و جهان آخرت سرشون نمیشده که این طور کرده اند:

که از شرق تا غرب عالم را یا رسما چپاول کرده اند یا یواشکی

اما بعد با خواندن دیوید فرامکین احساس کردم هر کشوری دستش برسد و  چپاول نکند تنها راه را برای چپاول دیگرانی که دستهایشان دراز شده است بازتر گذاشته است و با این حساب، حساب ما هم با ملتهایی که از ما ضعیفترند و با ما بیعت کرده اند اصلا پاک نیست! شاهدش این کنسولگری های خاکستر شده ایران در عراق!

اما بعد وااای از شر آنچه ظالمان در زمین می کنند

فرامکین برو و بیاهایی را که لاشخور وار روی سر امپراطوری عثمانی شکل گرفته با جزئیات ریز برملا کرده و گاه به گاه طوری ریشخند کرده فلان دیپلمات مذاکره کننده را که انگار از منافع ملی شخص فرامکین چیزی کسر شده وقتی فلان ابرقدرت لاشخور نتوانسته لقمه چرب تری از جنازه خاورمیانه پاره کند!

وااای که ظالمین، همین پیشرفت کرده ها، کشورهای جهان اول، در عین حال که مدیون علم و نظم و این چیزها هستند چقدر بیشتر و پیشتر از آن مدیون لاشخوریت شان جنگ افروزیشان و خونهای بیگناهی که پایمال کردند هستند!  و اساسا اگر آن چپاولها نبود راه بر ترقیهای بعدی برشان بسته می شد. غرب روحش را به شیطان فروخته است و شیطان بهترین کالایی که در ازای روح می توانسته به وی بخشیده: پیشرفت در این جهان!

اما از همه گزنده تر عبرتی که از این تاریخ خوانی گرفته می شود این است که پشت همه کشتارهای ظاهرا ایدئولوژیک، ظاهرا نژادپرستانه و ظاهرا مربوط به عقاید هم همان جریان سرطانی منافع خوابیده است.

در جنگ جهانی اول به قدری نگران رفاقت صهیونیسم با آلمانی ها بودند که از ترس آنها به صهیونیستها وعده های مکرر درباره فلسطین می دادند و خود آلمان هرازگاهی مدافع یهودیان بود...تنها بیست سال بعد آلمان متهم شد به سوزاندن شش ملیون یهودی 

آنهم به علت نژادپرستی ....سوال اینجاست اگر واقعا این اتفاق افتاده باشد پیشینه بیست سال برایش خیلی کمتر از آنی است که انگ نژاد پرستی را خوب بپذیرد!

نتیجه کلی این که همه اش بازی است توپ بازی بین آدمهایی که خود را فرابشری می دانند و توی مذاکرات نقش خدا را برای جوامع بازی می کنند

بیچاره ملتهای ضعیف

و بیچاره تر ملتهای قوی!

  • سویدا