حجامت روح
جلوی چشمت بیسکوئیت ترد رو که برای لحظه ای که خیلی گشنشه ذخیره کرده بودی، از مخفیگاه می کشه بیرون، مبالغی لهش می کنه و وقتی موفق میشه بازش کنه ..با خوردنی ها از سر سیری بازی می کنه..هر لحظه از دستش می گیری ولی لحظه بعد وسط اتاق پودرش کرده و پخشش کرده اونم فقط از روی بازی! داد می کشی محکم و از اون اتاق همسرت خواهش می کنه دیگه داد نکشی....دیگه به طور مطلق ...و چیزی نداری جواب بدی...شرمنده میشی و به خودت میگی ...آره دیگه نباید داد بکشم...اما چند دقیقه بعد باز سر اون یکی داد می کشی..یا خوابش گذشته با مشقش مونده و یا داره بیتاب و افسرده وار گریه می کنه....میزنی خورد و خاکشیرش می کنی و بعد فرصت می کنی بفهمی که کاملا جفاکارانه بوده واکنشت...یا حرفای خیلی زشتی زده ی یا داد خیلی بزرگی کشیذی و البته معمولا هر دوش به اضافه قضاوت غلط و تبعیض...تا حد مرگ بچه رو جوشوندی...اونوقت می خوای برات پیش نیاد که مدام از رئیست عذرخواهی کنی بابت اشتباهات و فراموشکاریها...می خوای قضاوتهای غلط و نیش و کنایه ها نجوشوننت...
برو حجامت...که اگر نری موقعیتهایی پیش میاد که شاهرگت رو بزنی
برو حجامت روح و خون غلیظ و سیاه غیظ و نفرت رو از رگهای روحت بکش بیرون
برو و گرنه می برنت ...برو و گرنه می سپارنت دست قصاب....اونوقت هی بشین آه بکش و گریه کن تا حالا فاطمه رو درک کنی!
تو مادری مثلا؟ کشتی بچه رو....
برو حجامت روح...و هزار نیشتر استغفار بزن به محل
- ۹۶/۱۱/۳۰