حنین

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک .....چون عاقبت کار چنین خواهد بود

حنین

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک .....چون عاقبت کار چنین خواهد بود

بایگانی
آخرین مطالب

دقایق نهایی برای شدن

جمعه, ۷ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۵۶ ب.ظ

نمی دانم  این چه حالی است  تشویشم برای چیست؟ به خاطر غروب جمعه است؟

چرا این فکر آمده سراغم.. باید به روح مربوط باشد

دیشب تا حالا خیلی احساس می کنم باید بنشینم و دقیقه ها را روی تخم چشمم نگه داری کنم..دقیقه ها حیف هستند

شاید چون نعمت دارد تمام می شود.

تمام از همان لجاظ که ماه شب چهارده تمام است

و تمام از همان لحاظ که سر جلسه کنکور بعد از چهارساعت به داوطلبان گرامی گفته می شود: وقت تمام است

قبلا چنین احساسی نداشته ام توی عمری که شناسنامه ی باطل نشده ی فعلی ام نشان می دهد از من گذشته ..این قدر حساس روی لحظه ها نبوده ام ...کرونا  بیخ گوشمان است ؟ شاید این باشد

شاید هم این باشد که خودم دارم تمام می شوم به هر دو معنی! هم از لحاظ رشد توانایی های ذهنی و بزرگ شدن روح، هم به خاطر ماجرای فواره که وقتی اوج گرفت سرنگون می شود

با اضطراب این دقیقه ها ...شاید روزی تجربه اش کنید یا قبلا  و یا فعلا این تجربه را درک کرده باشید

فقط دعا از دست انسان بر می آید و این که بنشیند توی خودش جلوی آینه و با هر چه سرخی و سفیدی که دم دستش می آید خودش را بهتر کند....و از خودش سوال کند: من چه جوری ام الان...یک کمی از سرخی این اشک بمالم روی لبم...از سفیدی آن نیت به صورتم...این استکان خون جگر را بروم بالا ...وقت نیست و باید تمام بشوم....تمام توی "شدن "

بعد نوشت:

یکی دو ساعت بعد دانستم در لحظاتی که چیزی توی روحیه من پر پر می زد داشتند یکی از ما را می کشتند...با سماجت...با گلوله و انفجار و گلوله ی بعد از انفجار

ما را با سماجت می کشند...بله بزن در رو نیست ...بزن در هم بکوب پر پر کن است

  • سویدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">