حنین

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک .....چون عاقبت کار چنین خواهد بود

حنین

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک .....چون عاقبت کار چنین خواهد بود

بایگانی
آخرین مطالب

شمرانی

سه شنبه, ۱۰ آبان ۱۴۰۱، ۰۹:۵۳ ق.ظ

چند هفته پیش رئیس بزرگ برای ما شهید آورد ...

تا بنر مراسم را دیدم ...دلم رفت دهه هفتاد...فصل بهار آمد...بوی شهید برخاست..آخ جون میرم بهش میگم به شهیده میگم به داد برس

اما رئیس  کوچک برزخم کرد

از صبح تلفن و پیغام پسغام که حضور در مراسم اجباری است

اولش

محل نذاشتم

بعد که تعداد پیغامها بیشتر شد، رفتم پیشش داد  و هوار ....مرد حسابی با آبروی کی داری بازی می کنی

سری پائین انداخت که از بالا گفته اند

گرخیدم که 

از بالا بگویند زنگ بزن به تک تک کارمندات فحش بده، فحش می دهی؟ 

سرخ شد....عصبانیتم سرکها را کشاند توی اتاقش ..در بد موقعیتی قرارش داده بودم.

رفتم از پارچ روی میزش آب برداشتم خوردم و گفتم به هر حال درک می کنید که ناراحتی من از چیه

و زدم بیرون....مرخصی.........

هم ناراحت که شهید این وسط تقصیرش چیه ..هم عصبانی که این چه کلمه ی نحسیه : اجبار! شک ندارم رئیس بزرگ جان که به زودی رسوا میشی

دیروز هم که برگشته گفته هر کی میاد اتاق من چادر سر کنه!

بچه ها:

آقا شمرانی خو شما عینک دودی بزنی به صرفه تره که

آقا همراه غذا کافور میل کنین

آقا هر وقت از اتاق میاین بیرون یا اله بگین

آقا چادر بزارین تو سبد در اتاقتون عین امامزاده ها

این کاریکاتوریست از وضعیت فعلی حاکمیت...

قدرت بازهای دست راست از یک سو می کشند، جنبشهای آشوبناک مطالبه گر از سوی مقابل

چیزی که از هم می گسلد زندگی و تمدن ماست!

  • سویدا

نظرات  (۱)

مگه کجا کار میکنین که از این اجبارها تعیین میکنن!

 

من تقریبا هیچ جا ندیدم اجبار کنن این چیزهارو !

پاسخ:
نوبره والا
به نظرم نیت خیر ندارن

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">